بلاگ

جلسه نوزدهم کارگاه چله نشینی

تمرین روز نوزدهم چله نشینی

تمرین امروز:

راستش رو بخواهید من خیلی عاشق غذاها بودم، خیلی، خیلی زیاد…

اصلأ نمی‌تونستم تصور کنم که یه روز رو بدون غذاها سپری کنم…

من اگه میخواستم درصد بدم، به دوست داشتن خودم در مقابل دوست داشتن غذاها شاید درصد خجالت آور 0 به 100 رو می دادم…

می خواهم بدانم تو دوست عزیزی که الآن دیگه جزئی از خانواده بزرگ هپی فت هستی چه درصدی رو میدی به دوست داشتن بین خودت و غذاها؟؟

چقدر خودت رو تحقیر کردی در مقابل غذاها! چقدر به خودت بی احترامی کردی؟

من، خیلی زیاد خودم رو تحقیر کردم،
صادقانه میگم، خیلی مواقع یه خوراکی که روی زمین افتاده بود رو برداشتم و فوت کردم و خوردم!

خیلی مواقع، اکثر مواقع ته ظرف بچه هام رو خوردم!

خیلی مواقع یه غذای بی‌کیفیت رو فقط واسه اینکه چیزی خورده باشم خوردم!

خیلی مواقع قایمکی، کشیک کشیدم که همسرم و فرزندانم نیان تو آشپزخونه و از توی قابلمه روی گاز چند لقمه خوردم، سوختم و خوردم!!

خیلی مواقع قایمکی واسه خودم خوراکی خریدم و خوردم!

خیلی مواقع اجازه دادم غذاها باعث این بشن که هر کسی به خودش اجازه بده من رو نصیحت کنه…

غذاها باعث شدن که خیلی شبها آرزو کنم ای کاش بدنیا نیومده بودم…

غذاها باعث شدن با وزن بالا فوتبال بازی کنم و مینیسک و رباط و تاندون زانوم پاره بشن…

غذاها باعث شدن یه رژیم شدید بگیرم و صفرام رو داغون کنم…

و….

اینا همه نشونه هایی بود که به من میگه من غذاها رو می‌پرستیدم، عاشقشون بودم، و به هیچ عنوان تو زندگی من، دیگه خودی وجود نداشت..

خود واقعیم رو زیر چربی های اضافه دفن کرده بودم و روزها و شب ها براش عزاداری می کردم…

شما هم تعریف کنید از بی احترامی هایی که به خودتون کردید، فقط اینجوری میتونیم این بیماری اضافه وزن رو ریشه یابی کنیم و حلش کنیم…

 

 

اشتراک گذاری:

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

10 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

  • من صددرصد هستم که نامتناسب هستم
    اگه بخودم احترام میزاشتم الان متناسب بودم من خیال میکردم ک بخودم احترام میزارم غذا نمیخورم اما مدام به همه چیز ناخنک میزدم وذهنم گولم میزدغذانخوردی بجاش میتونی اینارابخوری ک باخیال راحت ب ریزه خواریم ادامه بدم ودرآخرم زجربکشم ک گرسنمه وغذانخوردم من فکرخودم ومتناسب شدنم هستم ،یا برعکس انقد بخودم فکرنکردم جسمما داغون کردم توسرماوگرما پیاده روی کردم ک مفصلام آسیب دید وتصورم این بودک فکرخودمم وخودمادوسدارم ،چقد ترس داشتم بخورم وگرسنه موندم ازگرسنگی خوابم نمیبرد ترس چاق شدن داشتم ومعدم اسیدی بود دندونامو داغون کرد و چقد ب اعصابم فشاراومد وافسرده شدم ک چرالاغرنمیشم من فکرمیکردم ک خودما دوسدارم وبفکرخودمم .درحالی ک کاملا برعکس
    چقد خوشحالم ک باهپی فت عمیقا خودما آنالیزکردم وشناختم وفهمیدم بایدچطور رفتارکنم .خدایاشکرت بابت این نعمت وپاگذاشتن تواین مسیر

  • من‌ واقعا نمیدونم چه نمره ای میدم چون خودمو هیچ وقت دوست نداشتن ولی عاشق غذا خوردنم . من از غذایی که تو خونه درست میشه اصلا خوشم نمیاد ولی عاشق غذاهای بیرون هستم و بزرگ ترین تفریح زندگی من خوردنه
    خیلی روزا خجالت کشیدم جلوی بقیه چیزی بخورم که بهم نکن پر خوری ولی بجاش رفتم اون غذارو تو تنهایی خودم خریدم خوردم
    خیلی روزا تو متشین غذا میخورم و وقتی میرسم خونه اشغالاشو‌ توی سطل زباله پارکینک میریزم که کسی متوجه نشه
    روزا که از خونه میزنم بیرون دنبال بهترین رستورانا واسه غذا خوردن میگردم
    از این که همش به فکر غذام واقعا خسته شدم
    همیشه رویای اینه بشم ادمی که توی کل روز اصلا غذا واسش مهم نیست گشنه نمیشه و کل روزشو با چند وعده یا ی وعدهی کوچیک میگذرونه
    بعضی روزا از اینکه کشنه میشم گریم میگیره
    نمیدونم بقیه هم مثا من هستن ولی من نهایت هر دو ساعت کشنه میشم شایدم زودتر
    خیلی دوست دارم تفریحاتی جز خوردن داشته باشم
    من چندسالی هست که اصلا اشپزی نمیکنم چون واسه من شده ی فوبیا همیشه فرار کردم از غذا درست کردن که شاید کمتر بخورم
    من از زمانی که یادمه دارم ورزش میکنم و اضافه وزن و ورزشهای سنگین باعث اسیبای شدید به بدنم شده
    ولی امیدوارم تو این دوره بتونم تغییر کنم

  • من ب خودم نمره ۴۰ و ب غذاها ۶۰ میدم
    من نمیفهمیدم دارم با غذاها ب خودم بی احترامی می کنم

    همش میگفتم این ک فقط دو تا گردو بود، چنتا پسته بود، کمی میوه خشک بود و….
    طبق چهارچوب ذهنیم، چیز بدی نمی خوردم
    نه فست فود و نه خیلی برنج و چیزای سرخ کردنی و…..
    ولی ب جاش چیزای مفید رو می خوردم
    دلیلم هم این بود که غذا ک کامل نمیخورم، اینا سلامتن و اشکال نداره

    یک نکته کلیدی خانم خیری بهم یاد دادن ک حجم غذا مهمه نه نوع غذا

    با این دید من الان واقعا بعضی وقتا سالادم نمی خورم یا با غذا ماست نمی خورم

    مهم‌ترین مطلبی ک تا الان یاد گرفتم اینه
    تغییر لایف استایل یعنی تغییر شخصیت

    تا حالا معنیش تغییر سبک زندگی بود و آدم در برابرش مقاومت می کرد

    مرسی هپی فت عزیزم♥️😘

  • با سلام
    من درصد ۳۰ به ۷۰ رو میدم.
    من هم در طول روز همش به فکر خوردن بودم. بیشتر وقتایی که احساساتم عوض میشد یا کوچیک ترین مشکلی پیش میومد میرفتم سراغ غذا خوردن و واقعا حس بد رو تجربه می کردم. خیلی وقتا اطرافیانم میگفتن چه خبره الان غذا خوردی جا داری یعنی؟ با اینکه خیلی برام ناراحت کننده بود ولی با شوخی جمعش میکردم و باز میرفتم سراغ خوردن. حتی فامیلای خودمو همسرم هی نصیحتم میکردن که نزار چاق شی. حتی افرادی که خودشون چاق بودن میگفتن نزار از همین الان جلوشو بگیر. رعایت کن و من مدام میشنیدم و بدتر جری میشدم به خوردن و اصلا هم دست خودم نبود چون یادگرفته بودم ناراحت که میشی برو بخور. اشکال نداره اون موقع بخوری. میخوردم و حالمو با خوردن موقتا خوب میکردم .موقتا که یعنی فقط همون لحظاتی که میخوردم. قایمکیم خوردم غذا. تو بچگیم. الان ابزار خوردن خیلی دور وبرم هست اما میلی ندارم .ناراحت میشم با خودم میگم الان وقت مناسبی برای خوردن نیست. خیلی چیزا یاد گرفتم خیلی رشد کردم تو ایم ۱۹ جلسه و تغییر رو الحمدلله حس میکنم.

  • با سلام
    من به دوست داشتن خودم به غذاها درصد ۵۰ به ۵۰ میدم
    منم زمانهای زیادی بود که به خاطر غذاها به خودم بی احترامی کردم …اضافه غذای بچه هامو خوردم.توی آشپزخونه یواشکی غذا خوردم یا غذایی که افتاد زمین برداشتم تمیز کردم و خوردم. به خاطر وزن کردن ضعف پیدا کردم ریزش مو گرفتم.بخاطر غذاها کلی حال بدی و تمسخر و تیکه های بقیه رو تحمل کردم و باز هم با اشتها خوردم بخاطر غذا ها و چاق شدن از خودم متنفر شدم و به خودم حس بد پیدا کردم
    شاید درصد دوست داشتنم به غذا رو باید تغییر بدم به خیلی بیشتر از اونی که دادم.

  • با سلام خدمت مربی عزیز جناب جعفری و دوستان هپی فت.
    من دقیقا الان در وضعیت صفرو صد قرار دارم در مقابل غذاها،ولی دارم تمام تلاشم رو میکنم که این درصد رو افزایش بدم و به صورت خود آگاه از پرخوری پرهیز کنم ، و بسیار برام سخته ولی به خودم قول دادم که به وزن استانداردم برسم ، من شبا وقت خوابم نمیبره پناه میبرم به یخچال ، حتی شده ساعت ۴ صبح ، من وقتی غذام تموم میشه اگر شیرینی اونجا باشه به عنوان دسر اونو میخورم ، من برای یه قاشق بیشتر خوردن با مامانم بحث میکنم ، ( البته که الان خیلیبیییی بهتر شدم چون دارم روی خودم کار میکنم )

    • با سلام
      من فکر میکنم درصد دوست داشتن خودم با غذاها ۵۰ ،۵۰ باشه منم خیلی وقتا شده که ته غذای بچه هامو خوردم یا خوراکی ای که افتاده زمین برداشتم خوردم.یا توی آشپزخونه یواشکی غذای داغ میخوردم.بخاطر غذاها که میخاستم وزن کم کنم ،کلی ضعف پیدا کردم ریزش مو پیدا کردم ،غذاها باعث شدم خیلی وقتها به خودم حس بد داشته باشم و از خودم متنفر بشم

  • سلام خدمت ایتاد عزیز
    من درصد ۲۰به ۸۰میدم
    خیلی اوقات ناخنک زدم
    از این و اون نصیحت شنیدم که وزنتو کم کنی قشنگ تر میشی چاقی بهت نمیاد اون موقع قشنگتر بودی
    روزای که باشگاه میرفتم انقدر اذیت میشدم که شاید ۲۰۰گرم بیشتر کم کنم
    اونقدر رو تردمیل سرعت رو زیاد میکردم میرفتم که شبا از پا درد خوابم نمیبرد

    • امیدورام که در این دوره بتونید تغییر دیدگاه بدید و دیگه انقدر خودتون رو اذیت نکنید

  • سلام و وقت بخیر
    درصد ۳۰ به ۶۰ میدم
    خیلی وقتا با تعریف هپی فت به خودم بی احترامی کردم
    ناخنک زدم
    یواشکی غذا خوردم
    همه بهم حرف زدن به خاطر اضافه وزنم
    با وزن بالا ورزش می کردم و هیچوقت اون جور که دلم میخواست نمیتونستم حرکات و انجام بدم
    رژیم های زیادی گرفتم

دیدگاهتان را بنویسید