بلاگ

جلسه اول کارگاه چله نشینی تناسب اندام هپی فت

به کارگاه چله نشینی تناسب اندام هپی فت خوش آمدید

یک دفتر برای تمرینات این دوره اختصاص دهید، چون این دوره با تمریناتش است که نتیجه ای فوق العاده برایتان خلق خواهد کرد.

تمرین روز اول :
1- چه اتفاقی برایتان رخ داد که چاق شدید؟ از چه زمانی وزنتان شروع به اضافه شدن کرد؟
(با دقت به سوالات پاسخ دهید، به عنوان مثال بعضی از دوستان می نویسند: بعد از ازدواج وزنم اضافه شد. بعضی ها می نویسند: در دوران بارداری اضافه وزن پیدا کردم. یا پشت کنکور بودم چاق شدم. در بیزینسم مشکلی رخ داد بعد از اون اتفاق، وزنم زیاد شد و اتفاقاتی از این دست.)

2- چه اقداماتی برای متناسب شدن انجام دادید؟ چه تلاش هایی کردید؟ از چه روش هایی برای لاغر شدن استفاده کردید؟
(با جزئیات تمام تلاش هایی که انجام دادید را یادداشت کنید، خیلی مهم است که با دقت و جزئیات فراوان تمرینات را انجام دهید)

3- در تمام تلاش هایی که برای کاهش وزن انجام دادید، جمع تمام وزن هایی که کم کردید را یادداشت کنید. اصلاً مهم نیست که برگشت وزن را تجربه کردید، در حال حاضر هدف از این تمرین این است که متوجه شویم چقدر انسان با اراده ای بودیم و چقدر وزن کم کردیم.

4-دلیل متناسب نشدنتان را بنویسید. چرا متناسب نشدید؟ چرا اگر با رژیم و ورزش وزنی کم کردید نتوانستید در آن وزن باقی بمانید؟

 

اشتراک گذاری:

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

115 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

  • سلام استاد بزرگوار من از بچگی تپل بودم یعنی از موقعی که یادم میاد مقدار کمی اضافه وزن داشتم تا تقریباً ۲۵ سالگی اون موقع تصمیم گرفتم وزنم را کم کنم خودم غذا مو کم کردم و توی خونه شروع به ورزش کردم که تقریباً ۸ کیلو وزنم کم شد و اندامم خیلی متناسب شده بود بعد از یک سال ازدواج کردم و خیلی زود باردار شدم و توی بارداری وزنم اضافه شد بعد از سه سال رفتم باشگاه و با کلی بدبختی ۵ کیلو وزن کم کردم و باز در بارداری دوم وزن برگشت سر جاش و چند کیلو هم اضافه کردم بعد توی همین وزن بودم بارداری سوم را تجربه کردم و باز اضافه وزن داشتم الان فرزند سوم من ۵ سالشه و من ۷۶ کیلو هستم مدتی هست که از دکتر رژیم لاغری گرفتم دو کیلو کم کردم ولی هر دفعه برمیگرده سر جاش دخترم هم اضافه وزن داره و خیلی از این موضوع ناراحته رژیم میگیره و ورزش میکنه دمنوش میخوره ولی هیچ کدوم جواب نمیده خیلی به شیرینی جات علاقه داره استرس داره و زود عصبانی میشه ما خیلی راه ها رو امتحان کردیم ولی یا جواب نمیده یا زود وزنمون برمیگرده سر جاش امیدوارم که توی این دوره به وزن دلخواهمون برسیم و توی همون وزن بمونیم ممنون میشم که کمکمون کنید

  • با سلام خدمت استاد گرامی و همکاران عزیز
    شیرین رسولی هستم ۵۲ سالمه .تا ۱۸ سالگی بسیار اندام متناسبی داشتم ۵۰ کیلو بودم ولی بعد از ازدواج به خاطر تحرک کم وپرخوری به مرور چاق شدم وبارداری هم مزیت بر علت شد.هرسال نزدیک عید باشگاه می رفتم ولی بعد عید تنبلی میکردم خلاصه به مرور زمان تو این ۲۵ سال وزنم بیشتراز دوبرابر شد والان ۱۱۰ کیلو هستم.ارتروز ودیسک کمر هم دارم.لاغری برام جنبه حیاتی داره.امیدوارم بتونم با کمک شما عزیزان به وزن سلامتی برسم.
    با آرزوی موفقیت برای همه عزیزان

  • سلام استاد گرانقدر
    من تقریبا تا ۲۶ سالگی اندام متناسبی داشتم. از ۲۲ سالگی وارد بازار کار شدم و فعالیت و تحرک زیادی داشتم. سرگرم کلاسهای مختلف آموزشی و رقابت با دوستام، زیاد پی غذاخوردن نبودم. به اندازه نیاز میخوردم نه بیشتر. برای رفتن به محل کارم هر روز یک مسیری رو بعد از اینکه از اتوبوس پیاده میشدم یکربع تا ۲۰ دقیقه صبح زود باید تند پیاده روی میکردم. وقتی میرسیدم اداره حسابی عرق کرده بودم. بعداز ظهر هم نیم ساعت موقع برگشت. بنابراین طبیعی بود که اضافه وزن نداشته باشم. بعد از دو سه سال، محل کارم تغییر کرد و برای رفتن به اداره باید از سر کوچه سرویس سوار میشدم تا خود اداره و دیگه از پیاده روی صبح و عصر خبری نبود، کم کم اضافه وزنم شروع شد. دیگه کلاسهای آموزش ضمن خدمتم هم تموم شده بود و فقط اداره میرفتم و عصر برمیگشتم خونه.
    کم کم لباسهام برام تنگ شد و مجبور شدم لباسهای گشادتری بخرم. وزنم طی ۳ سال ونیم از ۶۳کیلو به ۸۰ کیلو رسید.
    برای کم کردن وزن خیلی راهها رو امتحان کردم مثل گرفتن رژیم از دکتر تغذیه، رفتن به باشگاه ورزشی، خریدن وسایل ورزشی، خوردن قرص و دمنوش، پیاده روی و … نهایت ۱۱ کیلو وزنم کم شد و تونستم تا مدتی این وزن رو نگهدارم ولی باز کم کم دچار اضافه وزن شدم و نزدیک ۸۰ کیلو رسیدم.
    دلیل متناسب نشدن من باورهای نادرست ذهنی در مورد غذاخوردن و عادات بد هست. لذت از خوردن غذا، پناه بردن به غذا موقع ناراحتی، ریزه خواری و میل زیاد به شکلات و شیرینی … امیدوارم در این دوره به کمک شما و با همت خودم به وزن ایده آلم برسم.

    • باسلام من ۳۸ سالمه و تقریبا تا ۲۲ سالگی لاغر بودم بعد از ازدواجم شروع به اضافه وزن ۵ کیلویی کردم که البته خیلی نبود از ۵۵ تا ۶۰ کیلو خیلی توفیری نداشت ولی متاسفانه برای بچه دار شدن اقدام کردم و دارو مصرف کردم در عرض سه ماه از ۵۵ به ۶۳ کیلو رسیدم و مثل خیلی ها سریعا سری به گوگل زدم و رژیم کانادایی گرفتم ۹ روزه بود سه روز اول ۹ کیلو کم کردم خیلی خوشحال بودم اما به سرعت در عرض دوماه برگشت و بعد از آن در یک پروسه رژیم و باشگاه غرق شدم تا اینکه بعد از ۱۰ سال باردار شدم وزنم حدودا ۷۵ کیلو بود و روز آخر بارداری تقریبا ۹۵ کیلو بودم بعد از اون دوباره رژیم ورزش غصه تکرار شد خودم رو به ۸۰ کیلو رسوندم و الان در خدمت شمام

  • با سلام
    من پرخوری عصبی دارم و این بر میگرده به دوران کودکی آن در خونه مادربزرگم که همیشه غذاهای رنگارنگ تو سفره غذایش بود و هممون خوش خوراک بودیم منظورم مادربزرم که خودش چاق بود و بر اثر چاقی دیابت گرفت و دایی هام مادرم و پدرم و برادرم وقتی که میرفتم خونه مادربزرگم کیف میکردیم پر از خوراکی‌های جورواجور
    و این شد که غذا خوردن برام مرهم شد که هر موقع استرس دارم یا مثلا عصبی هستم رو نیاوردم به غذا خوردن یا تنقلات خوردن بخصوص بستنی
    و رژیم هایی که تا به الان گرفتم
    ۱.رژیم لیمومی
    ۲.رژیم دکتر کرمانی
    ۳.رژیم کانادایی
    ۴.رژیم ژنرال موتور
    و البته باشگاه که با زور میرفتم و پیاده روی که دوست دارم این کارها رو کردم برای کاهش وزن
    و نهایت وزنی که کم کردم ۸کیلو بوده ولی در نهایت برمیگشت وزنم
    و نهایت چاقی من ۸۷-۸۸کیلو هست
    و فکر می‌کنم یک علت دیگه چاقی آن لج و لجبازی با همسرم هست که گیر داده به رژیم گرفتن و کاهش وزنم با علم به اینکه میدونم برام ضرر داره چون سابقه دیسک کمر دارم

  • سلام به استادگرامی این همه داستانهای دوستان روخوندم دیدم فقط ذهنمون روباید جراحی کنیم از خوردن نیست باید ذهن مونو سیر کنیم تابه تناسب اندام برسیم به امید خدا وراهنمایی های استاد بزرگوار یاعلی

  • سلام خدمت استاد گرامی وپشتیبان عزیز من از قتی به دنیا امدم دختری تپل وچاق بودم که همه میگفتن به پدرت رفته ای من از هما بچگی چاق بودم تا اینکه بعد از ازدواج وبچه داری جاق تر هم شدن با اخرین بارداری من به وزن ۷۷ کیلو رسیدم من از اینکه جاق بودم خجالت میکشیدم وخیلی ناراحت بودم کلا لباس که مخاستم بگیرم چون بازوهایم بزگتر وچاقتر بودن با مشکل مواجه میشدم تا اینکه اقدام کردم که لاعر شوم دایم به کلاسهای ورزشی میرفتم پیاده روی میکردم رژیمهای سخت میگرفتم با این همه کارها تقریبا ۱۰ کیلو کم میکردم دیگه خسته میشم وبرای یک مدت استراحت ودوباره نو از نو وروزی از نو شروع میکردم شاید ۱۰ بار چاق ولاعر میشدم به سختی وزن کم میکردم وهمین که رژیم را ول میکردم به سرعت برمیگشتم به وزن اولماینقدر چاق ولاعر شدهام که تمام بدنم شل وزشت شده تااینکه با گروه شما اشنا شدم خیلی خوشحالم چون با صحبتهای شما دلم ارام گرفت ومطمن هستم که طی یک سال به وزن ۵۲ کیلو میرسم خدا خیرتان بدهکه اینقدر به ما دلگرمی وانرژی مثبت می دهید

  • سلام و درود خدمت استاد عزیز.
    ۱. من از همان دوران کودکی همیشه از هم سن و سال های خودم درشت تر بودم ولی بیشترین اضافه وزن من از دوره راهنمایی که مدرسمو عوض کردم و وارد بلوغ شدم بدلیل تنهایی و کمبود اعتماد به نفس به شدت رو به پر خوری اوردم‌ و وزنم به شدت زیاد شد . و یکی از بزرگترین تفریحات زندگیم شد تا همین حالا
    ۲.رژیم و ورزش –
    رژیم های سخت بدون برنامه که دو روزی یک بار غذا میخوردم ، رژیم کالری شمارای . کتوژنیک ،حذف قند مصنوعی . رژیم های زیر نظر دکتر و مربی های ورزش ، مدیترانه ای، فستینک، گیاه خواری
    ورزش های فیتنس دو بار در روز ، کراسفیت ، بدنسازی، فیوژن ، اسپیلینگ ، شنا ، کیک بوکس ، ایروبیک ، پیاده روی های طولانی ، دستگاهای لاغری انواع اقسام ، کرایولیپو لیز
    ۳. به دلیل اینکه من مثل ی یویو میمونم هر سال بارها وزن کم واضاف میکنم دقیق یادم نیست ولی بیشترین وزنی که کم کردم حدود ۲۰ کیلو بوده و ۵ کیلو مونده بود که به وزن ایدال برسم که دیگه خسته شدم
    ۴. به دلیل خستگی از رژیم های طولانی همرا با افسردگی همرا بود. چون بزرگترین تفریح زندگیم از دست میدادم و گوشه گیر میشدم
    و یکی از ترس هایی که دارم شل شدن بدن هست که هر بار که رژیم میگیرم بدنم شل میشه بیخیال میشم و اینکه همیشه بهم میگن چهره ام زشت میشه

    • سلام
      تبریک میگم بهتون که تصمیم گرفتید روشی اصولی و ماندگار رو امتحان کنید
      قطعاً تو این مسیر بهترین نتایج رو خواهید گرفت به شرط اینکه متعهد باشید که گفته های فایل پیش نیاز رو انجام بدید
      من تا پایان مسیر در کنارتون خواهم بود.
      بهترین ها رو براتون آرزو میکنم.

      • اقای دکترمن هم از امروز۱۶بهمن۱۴۰۱شروع کردم اپیزودها وفایل های ۸قسمتی لاغری ذهن رو‌گوش کردم وتمرین جلسه اول چله نشینی رو انجام دادم تا بلکه به امید خدا بتونم با خودتون یا همسرتون ارتباط بگیرم وموفق هم خواهم شد دارم از اضافه وزن وکم کاری تیرویید رنج میبرم لطفا مرا کمک وراهنمایی کنین

  • سلام استادگرامی،من یادم میادتاحالاچاق بودم توسن ۱۵سالگی بیش ازحدچاق بودم ۸۵کیلوبودمانقدموردتمسخراطرافیان قرارگرفتم تصمیم گرفتم بارژیم ورزش سخت ۳۰کیلو وزن کم کردم تاسن ۳۰سالگی تقریبا متناسب بودم و چون مدام ورزش ورژیم داشتم بسیارعصبی وپرخاشگروافسرده شده بودم حتی تحت نظرروانپزشک بودم ازبس رژیم بودم رواعصابم مستقیم اثرگذاشته بود دارو داد خوردم وزنم با اینکه ورزش داشتم نوسان پیداکرد تااینکه تصمیم گرفتم بارداربشم ازاولم ذهنیت من این بودهرکس بارداربشه دیگه چاق میشه ومن دوران بارداری و شیردهی وزنم باز شد ۸۵کیلو ،وقتی باردارشدم انگاربهم مجوز دادن ک رهاکن رژیم ومیتونی آزادانه همچی بخوری انقد دوران بارداری خوردم خوردم ورزشم رهاکردم تا ازوزن ۶۳کیلو شدم ۹۰کیلو
    ۲اقداماتی ک برا لاغری انجام شدم روزی یکساعت پیاده روی هفته ای سه روز باشگاه و سه روزشنا،دمنوش استفاده کردم و قرص چربیسوزاستفاده کردم مدام تحت نظر دکترتعذیه بودم از روش پل مکنا استفاده کردم
    ۳کل وزنهای ک کم کردم ۳۵کیلوبوده
    دلیل متناسب نشدنم بخاطر اینکه هیچ کدوم ماندگارنبود وزن بسختی کم میکردم وب سرعت نوربازگشت داشت دیگه خسته شدم از این همه راههای سخت وپرفشارورنج آور

    • سلام و دورد خانم رامندی عزیز
      امیدوارم از این دوره بهترین نتایج تاریخ عمرتون رو بگیرید
      بهترین ها رو براتون آرزو میکنم
      در این مسیر کنارتون هستیم تا به اهدافتون دست پیدا کنید.
      مانا باشید و پاینده

  • سلام و خسته نباشید خدمت استاد جعفری
    من بعد اینکه درسم تموم شد یواش یواش اضافه وزنم شروع شد پرخوری و بیرون رفتنام و خوردن زیاد شد
    رژیم غذایی گرفتم سه سال باشگاه رفتم دارو های لاغری استفاده کردم دمنوش خوردم…
    تو کل این کارا ۱۲ ویلو کم کردم و به ۶۲ رسیدم
    ولی بعد اینکه به تناسب اندام میرسیدم و راضی میشدم باشگاه ول میکردم و خوردن شروع میشد

    • سلام خانم حیدری عزیز
      امیدوارم با محتوایی که در این کارگاه براتون آماده کردم بتونم بهتون کمک کنم که به اهدافی که دارید دست پیدا کنید.
      بهترین ها رو براتون آرزو مکنم

      • سلام جناب جعفری داخل تلگرام مطالب خود را برای شما میفرستم ولی مطالب اینجا و مخصوصا صحبت های شما خیلی ارزشمند از وجود شما بسیار خوشحالم من می‌خوام کسی باشم که تونستم شما رو خیلی متعجب کنم با انجام دستورات شما به امید خدای درونم و تلاش های مکرر و پا در راه شما میگذارم و که موفق شوم

        • عرض سلام و احترام خدمت شما
          خیلی خوشحالم که به جمع خانواده بزرگ هپی فت پیوستید
          تمام تلاشم رو خواهم کرد که در این مسیر کنارتون باشم و بتونم بهتون کمک کنم که بهترین ورژن خودتون رو ملاقات کنید.
          با آرزوی بهترین ها برای شما

      • سلام استاد من وقتی ازدواج کردم وزنم خوب بود به مرور زمان وبارداری های پشت سر هم وزنم زیاد شد درهربار سعی میکردم با ورزش پیاده روی باشگاه دمنوشهای لاغری حدود3تا4کیلویی وزنم کم میشد ولی بعد از خسته شدن من دوباره بر میگشت بعد از فوت همسرم انگیزه‌ای برای کاهش وزنم نداشتم همینطور به و زنم اضافه شد با شروع درد ومرضها وکمردرد تصمیم گرفتم که دوباره رژیم بگیرم که با هپی فت اشنا شدم انشاالله ایندفعه با کمک شما یک کاهش وزن بدون برگشت پیدا کنم

    • یانور
      با توکل برخدا و با یاری خداوند شروع میکنم.
      ان شاءالله بهترین نتیجه هارا دریافت کنیم.

      ۱.از ۵ سالگی بهم فهموندن از بقیه خواهر و برادرم چاق ترم درحالی که واقعا متناسب بودم و وزنم ایده ال بود. ۷ سالگی یک شب عدس پلو داشتیم و من به شدت عدس پلو دوس داشتم. تقریبا ۳ تا بشقاب کوچیک عدس پلو خوردم و همه اون شب گفتن تو خیلییی میخوری و…. من از اون موقع استرس چاق شدن و زشت شدن داشتم. نوجوانی زمانی که بیرون بودم و پیش دوستام همه از اندامم تعریف میکردن اما افراد نزدیک ب من من رو چاق میدونستن چون این باور خودمم شده بود. اما در نهایت از ۲۳ سالگی و از زمان ازدواجم هم من و هم همسرم به غذا خوردن رو اوردیم و واقعا پرخوری من شروع شد و الان ۱۵ کیلو اضافه وزن دارم.
      ۲. رژیم و رژیم و رژیم در کنارش پیاده روی و چندباریم باشگاه که یک ماهه یا نهایتا ۱ماه ونیم ببشتر نتونستم برم و ول کردم. از همون بچگی رژیم رو شروع کردم یادمه تو یک روز فقط یک پیاله ماست خوردم که مادرم از ترسش منو برد دکتر و باز هم دکتر با کمال تعجب گفت تو که لاغری و….
      ۳. ۴ کیلو و ۴ کیلو و ۵ کیلو و ۳ کیلو و ۲ کیلو
      ۱۸ کیلو جمعا

      ۴. خسته شدن از رژیم و همراه شدن با همسرم چون به شدت ایشون هم اهل خوراکی خوردن هستن و اخرشب بیرون رفتنا و خوردن ها

      • سلام خانم ابراهیمی عزیز
        خوشحالم که به جمع خانواده‌ی بزرگ هپی فت پیوستید
        امیدوارم که در این مسیر جدید و صد البته متفاوت و لذت بخش بتونید به اهدافتون دست پیدا کنید
        من با تمام تعهدم در کنار شما هستم تا به نتیجه‌ی مطلوب دست پیدا کنید.
        بهترین ها رو براتون آرزو میکنم.

  • سلام و وقت بخیر
    من از بچگی در خانواده ای بزرگ شدم که معتقد بودند بچه باید خوب و زیاد غذا بخوره تا قوی بشه، قد بکشه و سالم باشه
    مادرم تقریبا همیشه چاق بود و اعتقاد داشت در خانواده و فامیلش هر کسی غذاهای بیشتر و مقوی تری میخورده، عمر طولانی تر و سلامتی ادامه دارتری داشته، چون خیلی قوت داشته…
    بنابراین از بچگی حتی وسط بازی هایمان ما را صدا میکرد و یک لیوان شیرعسلی یا شیر و تخم مرغ بهمون میداد، بعد میگفت حالا برید بازی تون رو ادامه بدید… یعنی این رو در ذهن ما جا انداخته بود که اگر خوب غذا نخوریم ضعیف و بیمار میشیم
    همچنین وقتی کار خوبی میکردیم، در پاداش اون کار پولی به ما میدادند و میگفتند برو برای خودت بستنی یا پفک یا آدامس بخر
    ولی وقتی کار بدی میکردیم، از پول و خوراکی خبری نبود، یعنی همیشه کار خوب با شادی خوردن چیزهایی که دوست داشتیم همراه بود.

    از طرفی پدرم، هر وقت حقوق میگرفت کلی خوراکی های خوشمزه برایمان می خرید، همه ی خوراکی های خوشمزه ی فصل، میوه های نوبرانه، انواع آجیل و تنقلات متنوع و گران (که همیشه با مخالفت مادرم روبرو میشد که چرا قسمت زیادی از حقوق رو صرف خرید خوراکی برای بچه ها میکنی)،
    بنابراین به این طرق غذا خوردن از بحث قوی شدن هم عبور کرد و به جایی رسید که با لذت بسیار همراه شد و ما هر ماه یکی دو روز اول ماه که پدرم حقوق میگرفت، با اومدن پدرم دور هم می نشستیم و با انواع خوراکی های کمیاب و خوشمزه، جشن میگرفتیم.
    سالی یکبار هم پدرم یک ماه ماموریت میرفت و بعد از برگشتش، به اندازه ی یک ماشین پر فقط خوراکی سوغاتی از شهر محل ماموریتش می آورد، یعنی تمام سوغاتی که از شهرهای مختلف برای ما می آورد فقط خوراکی بود، نه هیچ چیز دیگه
    و ما بعد از اینهمه انتظار برای دیدن پدرمان، باز با ضیافتی از خوراکی های جورواجور مواجه میشدیم و لذت ورود پدر مصادف میشد با لذت خوردن و جشن گرفتن با خوراکی های جدید و متنوع.
    این روال همیشگی زندگی ما بود در سنین کودکی تا بزرگسالی
    ولی من چون فعالیت و جنب و جوش زیاد داشتم اندام متناسبی داشتم، ضمن اینکه حجم غذام زیاد نبود ولی چند اصل رو به عادت و باور فرا گرفته بودم: که غذا خوردن یک لذت بزرگه (و اصلا این شعار همیشگی پدرم بود که “غذاخوردن یکی از بزرگترین لذت های زندگیه، در همه جای جهان”)
    غذاها برای جشن گرفتن هستند؛ خوراکی های خوب پاداش محسوب میشن و میشه باهاشون شاد شد.
    در بزرگسالی و سن ۲۴ سالگی، ازدواج کردم و چون همزمان شاغل هم شدم و شرایط و نقش هام به شدت جدی و سخت شدند و فشار زیادی به من از لحاظ روحی وارد شد؛ چون تا اون سن به عنوان یک فرد مجرد و فرزند آخر خانواده در رفاه و آرامش روحی زیادی بودم، ولی یکباره هم استرس کار بیرون و زورگویی ها و چالش هایی که در محیط کار احساس میکردم و هم مسیولیت های ازدواج و مستقل شدن که حالا باید خودم آشپزی میکردم، خودم کارهای خانه را انجام میدادم و حالا اینجا مادرم نبود که کل خونه را آماده و مرتب کنه، غذا آماده باشه، خریدها انجام شده باشه، ظرف ها شسته شده باشه… حالا باید خودم میفهمیدم و چک میکردم که جزئی ترین چیزها را در خانه نداریم، نان نداریم، نمک نداریم، زردچوبه نداریم، حبوبات نداریم، روغن تمام شده و و و همه ی اینها باید مدام خریده بشه، آماده بشه و غیره
    تازه علاوه بر اینکه باید شکم خودمو سیر میکردم، یک نفر دیگه هم بود که از من غذا میخواست و باید شکم او را هم سیر میکردم… و بقدری این مسئولیت ها برام عجیب و غریب و سنگین بود که کم کم شروع کردم به پرخوری و ریزه خواری، در همه ی ساعات شبانه روز و کم کم و به مرور اضافه وزن پیدا کردم.
    چند سال بعد همزمان با همین دو مسئولیت، ادامه تحصیل برای مقطع تحصیلات تکمیلی رو هم بهش افزودم و این اضافه وزن موقع انجام فعالیت های فکری و درس خواندن، بیشتر و بیشتر میشد، یعنی برای آرام شدن غذا میخوردم، برای خوشحال شدن به خودم جایزه میدادم و میرفتیم بیرون خوراکی های جورواجور برای خودم میخریدم و با خوراکی ها جشن میگرفتیم، برای تفریح کردن رستوران میرفتیم و غذا میخوردیم و کلا توی خونه هم مدام دهانم میجنبید تا بتونم رنج فعالیت فکری رو تحمل کنم… طوری که از وزن ۶۳ کیلو قبل از ازدواج (با قد ۱۶۸) به وزن ۸۱ کیلو رسیدم،
    شروع کردم رژیم گرفتن و با رژیم های سخت به وزن ۶۵ برگشتم، ولی در عرض دو سه سال کل اون وزن برگشت و حتی بیشتر شد و الان ۸۶ کیلو هستم.
    در واقع ذهن من باورهای چاق کننده داشت و خودم عادت های چاق کننده…

    • چقدر عالی تمرین رو انجام داده بودید
      مرحبا یه شما
      ولی متاسفانه یادتون رفته بود اسمتون رو بنویسید و دیدگاه رو ارسال کرده بودید
      حتماً اسمتون رو برام بنویسید
      در هر صورت کارتون عالی بود

  • نوشین هستم
    با عرض سلام خدمت استاد گرامی و خانم خیری عزیزم
    من ۵۹ سالمه در سن بلوغ کمی تپل شدم مادرم میگفتند در قدیم وقتی میرفتند خواستگاری یک دختر اگه لاغر بود میگفتند مسلوله. موقع ازدواج ۶۰ کیلو بودم با قد ۱۶۲ بعد از ۲ تا بارداری اضافه وزن زیاد پیدا کردم شدم۹۰ کیلو و تا الان هم که۱۰۲ کیلو هستم . همیشه فکر میکردم که اگه کم بخورم ضعیف میشم امیدوارم به لطف خدا که شما رو سر راه من قرار داد بتونم باورهام رو اصلاح کنم و به تناسب اندام ماندگار دست پیدا کنم. با تشکر از شما و آموزشهای خوبتون

    • سلام نوشین جان خوش آمدی به هپی فت و امیدوارم بهترین بازخورد رو از این محتوای آموزشی بگیری البته که از همه مهمتر خودت هستی و چرایی که براش تو این کارگاه شرکت کردی.
      بهترین رو برات آرزو میکنم.

  • سلام خدمت شما.1. من ازبچگی اضافه وزن داشتم ولی ازازدوج وزایمانم تبدیل به چاقی شد.2.رژیم.پیاده روی. باشگاه. انواع قرصای چربی سوزی. داروهای گیاهی چربی سوز. 3.من 100کیلوشدم فقط یکباربه 83رسیدم که زودبرگشت بقیه درحد5کیلوبوده درحال حاضر100کیلوهستم. 4.هردفه خواستم لاغرشم اولش خوب پیش رفتم بازذوقم پریدوگفتم ولش کن نمیتونم سخته ول کردم هربارتکرارشد شاید 20بار دراین چندسال تلاش کردمو نشد.

  • سلام : داستان چاقی من…
    ❌جلسه صفرم
    از دوران کودکی یادم میاد که لاغر و نحیف بودم.مادرم بنده خدا همش حرص میخورد که چرا من ضعیفم و بدغذا و مدام فشارم پایینه.
    غذاهایی که من نمیخوردم والدینم میخوردند میگفتند حیفه اسراف میشه.باوره اینکه بخور تا اسراف نشه از اونجا برام نهادینه شده….اهل میان وعده نبودیم.در سن ۲۵ سالگی با وزن ۴۸کیلو و قد ۱۵۷ ازدواج کردم.
    مادر شوهرم معتقد بود اگر کسی لاغر باشه همه فکر میکنن توی خونه شوهرش گرسنگی میکشه و مدام منو تشویق میکرد به خوردن.
    بارها شنیده بودم که خانمها بعد از ازدواج و زایمان چاق میشن…موقع بارداری همه میگفتن بخور تا بچه قوی بدنیا بیاری منم ۲۰کیلو وزنم اضافه شد.هرچی می‌خوردم سیری نداشتم.بعد از زایمان این اضافه وزن برام موند.با ورزش و رژیم مدتی کوتاه وزنم پایین میومد اما بعدش حریص تر از قبل غذا میخوردم.
    همسرم هم بسیار خوش خوراک و شکمو بود.
    زندگی کارمندی و استرس همیشگی اون باعث شد همچنان پرخوری عصبی داشته باشم کمتر وقتی بود که آرامش داشته باشم.تند تند بپز بشور.جمع کن .برو سر کار…بچه هارو تروخشک کن و……
    وقتهایی که گرسنه نبودم هم همسر خوش خوراکم منو تشویق میکرد به خوردن…بیا بخور دنیا دو روزه.ما تفریحی جز خوردن نداریم و…..
    خلاصه از چاقی و این شکم بزرگ و آویزان خسته شدم از اینکه چشمم همش دنبال خوردنی باشه کلافه ام.
    از این رفتارم بدم میاد ….از اینکه زیادی میخورم و کنترلی روی خودم ندارم…..تا چالشی در زندگی میاد سراغم دیگه همه کاسه و کوزه هارو بهم میریزم و میخورم و میخورم و…..

  • سلام تمرین روز اول
    ۱_ بعد از ازدواج و زایمان چاق شدم چون از قبل بارها شنیده بودم همه بعد از ازدواج و مادر شدن چاق میشن.
    ۲_ برای کاهش وزن رژیم کتو گرفتم و مدت کوتاهی هم ورزش کردم اما کاهش وزنم برگشت داشت.
    ۳_ جمعا ۱۵ کیلو وزن کم کردم.
    ۴_ دلیل متناسب نشدنم را انتخاب مسیر اشتباه میدانم در تمام روشهای لاغری ذهنم و باورهام نادیده گرفته میشد.

  • سلام مهساامیرپور هستم
    در دوران دانشگاه رژیم که نه ورزش کردن ورقص بیشتر در سال ۸۲،۸۳ وزن متعادلم یادم نمیاد خلاصه به وزن راضی کننده رسیده بودم،تا سال ۹۰ که مریض شدم بخاطر اشتباهات زیاد در غذانخوردن و روزه واینحرفا خلاصه ۶۹ اینا بودم که ازدواج کردم وبالاخره در سال ۹۶،۹۷ بعد بارداری اینا وزنم۷۴ بود که با دمنوش
    و وررش خودمو به ۶۷ رسوندم بعد سفر به اصفهان و تبریز اینا که باز خودم نشستم تمام سوغاتی هارو خوردم به وزن ۷۶ رسیدم،الانم باشگاه میرم ،بامید روزهای خوب

  • ۱, دوران کنکور و دوران بعد از لیسانس به جهت خانه نشینی و بیکاری
    ۲ ، رژیم های مختلف و ورزش و باشگاه
    ۳ ،۱۲ + ۲+۵+۸+۵+۳= ۳۵
    ۴,به دلیل عادت های غذایی نادرست و ادامه ی آن باورهای غلط و اکنون اینجام تا برای همیشه عادتهامو تغییر بدم

  • سلام خدمت استاد امین جعفری و خانم خیری عزیزو دوستان هپی فت
    ۱)بعد از ازدواج و بعد از زایمان
    ۲) دمنوش گیاهی لاغری موضعی با دستگاه رژیم ورزش های بدنسازی
    ۳) از روشها خسته می شدم و ادامه نمی دادم
    چون نتیجه ای که مد نظرم بود نمی گرفتم

  • تمرین روز اول:
    ۱) در سن ۲۵ سالگی و بعد از ازدواج اضافه وزنم شروع شد و ۳۲ کیلو اضافه وزن پیدا کردم و در سن ۲۹ سالگی باردار شدم و به ۱۲۵ کیلو رسیدم.
    ۲) رژیم های مختلف غذایی را امتحان کردم و هر دفعه چند کیلو وزن کم کردم که دوباره برگشت با چند کیلو بیشتر. ورزش با تشک‌های لاغری که گرما میدادند که به بدن می بستن تا مثلا چربی را آب کند.
    ۳) بعد از زایمان ۱۲۵ کیلو شدم که با رژیم خودم را به ۱۱۵ کیلو رساندم و در همان وزن باقی ماندم. در دفعه های بعدی که رژیم گرفتم تا ۹۵ کیلو رسیدم و اخرین بار که سه سال پیش می باشد با رژیم بسیار سخت و ورزش بسیار سنگین به ۷۰ کیلو رسیدم، که این بیشترین کاهش وزن من می باشد. ولی در حال حاضر دوباره ۱۰۷ کیلو هستم.
    ۴) برای اینکه بعد از مدتی رژیم گرفتن وقتی استپ وزنی پیدا میکردم و هر چقدر کمتر غذا میخوردم نتیجه عکس میداد ، به همین دلیل خسته و نا امید می شدم و دست از رژیم بر می داشتم.
    ولی این دفعه با عشق و علاقه فراوان و امید به خداوند و استفاده از گفته های استاد عزیز مطمین هستم و ایمان دارم که به وزن دلخواهم خواهم رسید و در آن وزن باقی خواهم ماند.
    با سپاس

  • با سلام خدمت شما
    تمرین جلسه صفر چله نشینی
    من وقتی به دنیا اومدم پنج کیلو وزنم بود و تا جایی که یادم هست تا سن نوزده سالگی بسیار لاغر و استخوانی بودم.و اینکه مادرم همیشه برای اینکه ضعیف و لاغر بودم من را دکتر میبرد ‌برایم قرص ویتامین میگرفت، که من هم هیچوقت نمی خوردم و یواشکی میریختم تو سطل اشغال. از سن دوازده سالگی زخم اثنی عشر گرفتم. و اینکه هیچوقت صبحانه نمی خوردم ، هرگز. و در روز فقط شام و ناهار میخوردم و خیلی کم.از سن هفت سالگی ژیمناستیک کار میکردم و در ادامه تکواندو و دو میدانی هم اضافه شد تا سن هجده سالگی.در همین زمان یک اتفاق ناگوار در زندگیم افتاد که مسیر زندگیم را کاملا تغییر داد. تا سن بیست و چهار سالگی فقط ران‌ها و باسنم که همیشه کمی چاق تر از بقیه جاهای بدنم بود کمی چاق شد، تنها زمانی که بی دقدغه غذا میخوردم زمانی بود که هر دو یا سه ماه خونه عمویم میرفتم و با دختر عموهایم تا جایی که میتونستیم میخوردیم و خوش میگذروندیم.چون تو روستا بودن و غذاهای محلی شمال بی نهایت خوشمزه هستند.در سن ۲۵ سالگی ازدواج کردم، و چون بعد از یک مدت خیلی کوتاه دل زده از ازدواج شدم ، روند چاقی من هم شروع شد. چون اصلا دیگر هیچ اهمیتی به خودم و بدنم و سلامتیم نمی دادم.در سن ۲۹ سالگی، وزنم به ۹۵ کیلو رسید یعنی ۳۲ کیلو اضافه وزن پیدا کردم.
    در همان سال باردار شدم و چون استراحت مطلق بودم تا وزن ۱۲۵ کیلو رسیدم.از سن ۳۰ سالگی تا همین حالا که ۴۷ سال دارم بارها با رژیم های مختلف وزن کردم ولی دوباره برگشتم به ۱۱۰ کیلو . تا سه سال پیش که با رژیم‌های وحشتناک و ورزش بینهایت سخت خودم را به ۷۰ کیلو رساندم.ولی اینقدر ضعیف شده بودم که بی دلیل غش میکردم و سرگیجه فراوان داشتم. اما این لاغری هم دوام نیاورد و الان دوباره ۱۰۷ کیلو هستم با کلی مریضی های گوناگون. فشار خون بسیار بالا، کلسترول بینهایت بالا، خار پاشنه و زانو درد و کمر درد.
    در حال حاضر خیلی معمولی غذا میخورم
    من هم روز کار هستم و هم شب کار .وقتی روز کار هستم،یعنی از هشت صبح ،طبق معمول صبحانه نمی خورم و فقط چای با دو عدد خرما یا دو عد بیسکویت کوچک میخورم ، ناهار یک عدد ساندویچ که خودم در خانه تهیه میکنم میخورم و ساعت نه شب که بر میگردم خونه یک لقمه کوچک از هر چی که باشه میخورم و میخوابم. وقتی که شب کار هستم در روز فقط یک وعده ناهار میخورم، و ساعت هشت شب تا هشت صبح که سر کار هستم، فقط چای سبز یا چای ترش میخورم با دو عدد خرما یا دو عدد بیسکویت کوچک و فقط یک عدد میوه.تقریبا روزانه ۱/۵ لیتر چای مینوشم و شاید یک تا دو لیوان آب. و اینکه تقریبا هفته ای یک بطری شراب قرمز میخورم گاهی هم دو بطری.
    ممنون

  • سلام اکرم فلاح هستم متولد۱۷اسفند۵۹من تویه خونواده پرخوربه دنیااومدم ومادرم به غذاکه بیشتراوقات باپلوسرومیشدخیلی اهمیت میدادالبته هنوزم همینطوره منم ازغذاخوردن خیلی لذت میبردم درست نمیدونم ازچه سنی دچاراضافه وزن شدم ولی تودوران دبیرستان احساس کردم ازهمکلاسیام تپل ترم وازاونجاکه مامان وباباچاقی روبه لاغری ترجیح میدادن هیچ وقت اصلا بهم نه تذکری میدادن نه اصلا خودشون متوجه اوضاع بدمن بودن تااینکه یه روزتومغازه برادرم رفتم روباسکول دیدم ۸۵کیلوم وقتی نگاه خواهربرادراگودیدم تازه متوجه شدم که خیلی چاق شدم اماخیلی هم جدی نگرفتمش یه مدت بدون اینکه هدفم لاغری باشه مشغول یه فیلم ورزشی شدم وبدون اینکه متوجه بشم ۱۵کیلوتو۳ماه وزن کم کردم ووقتی تشویقهای پسرعموی بزرگم رودیدم تلاشم برای لاغری بیشترشدتااینکه توسن ۲۱سالگی وموقعی که عروسیم بود۶۲کیلوشدم بعدازعروسی هم رفتم دکترتغذیه وبارژیم شدم۵۷کیلووقصه تازه ازاینجاشروع شدچون ولع وحرص به خوردن پاشوگذاشت توزندگیم وروزگارم تیره وتارشدازاون به بعدیه مدت که تورژیم بودم لاغرمیشدم وبعددچارولع میشدم وچاقترازقبل رژیم وزنم برمیگشت دنیای مزخرف من ازاون موقع شروع شدتابه امروزدوران بارداریم راحت میشدم نه خودم به خودم گیرمیدادم نه کسی بهم ایرادمیگرفت موقع زایمان هردوتافرزندم۹۱کیلوبودم بعدش باشیردهی ورژیم وپیاده روی ورزش میرسوندم خودموبه۵۶کیلوودوباره ولع وتکرارمکررات یه مت هم خامگیاهخواری کردم اوایلش خیلی خوب بودچون ازطبزیجات وخشکبارهرچقدرهم که میخوردم بازوزن کم میکردم وخانواده همسرم که شدیدا باچاق بودن مخالفن هم خیلی خوحال بودن ولی امان ازهوس بعدازیه مدتی دلم غذاهای گرم وپخته وگوشت وکباب میخواست وباوجوداینکه خیلی خوش هیکل شده بودم بازبرگشتم به دنیای ترسناک غذاهاوالان که فکرمیکنم شایدجمعا۳۰یا۴۰کیلوتواین ۲۰سالوزن کم کرده باشم ولی الان ودرحال حاضربانهایت افسردگی واستیصال باقد۱۶۲سانت ۸۶ کیلووزن دارم هرروزباشگاه میرم که وزنم حداقل بالا ترنره البته ازورزش خیلی لذت میبرم درجمع چون بلدنیستم بغیرازخوردن ازچیزهاوکارهای دیگه ی دنیالذت ببرم تواین زندان پرخوری اسیرموندموبه هرچیزی چنگ میندازم تارهاشم وامیدوارم بااین برنامه بتونم خودم رونجات بدم ممنونم که میخونید

  • جواب سوال یک )
    از وقتی یادم میاد در مدرسه _جمع دوستان_ خانواده _دانشگاه_ با همسر و یا در تنهایی و خلوت در حال خوردن کیک و بیسکویت و شیرینی بودم همیشه چاق بودم و همیشه به دنبال لاغری، اما استارت چاقی من از دوران پشت کنکوری بود که اضطراب زیادی داشتم

    جواب سوال دو )
    از وقتی دختر خانه بودم به دنبال باشگاه بودم که هیچ وقت نبود در شهر ما و هیچ وقت کسی همراه من نمی‌شد نه دوستان مدرسه و نه خانواده و چون تنها بودم باشگاه نمی‌رفتم! همیشه توی اینترنت سرچ میکردم در مورد آب درمانی معجون لاغری دارچین و … اما حتی همین ها رو هم پیگیر نبودم که مرتب انجام بدم توی خونه ورزش می کردم می رقصیدم پیاده‌روی میرفتم اما یکی دو هفته بیشتر ادامه نداشت بعد در دانشگاه باشگاه رفتم یک ماه و لاغر شدم و چند ماهی از خودم راضی بودم مسیر دانشگاه تا خانه را پیاده میرفتم بعد از اتمام تحصیل در خانه ورزش می کردم با اپلیکیشن توی گوشی ورزش میکردم لاغر نمی شدم سعی می‌کردم روزه بگیرم اما موفق نمی‌شدم طاقت نمی آوردم به مادرم غر میزدم که کمتر غذاهای برنجی بپز کمتر روغن بریز اما گوش نمیکرد لاغری ها همیشه مقطعی بود در حد یکی دو کیلو بعد از ازدواج داروی لاغری زیره خریدم اما دائماً در اینترنت مضراتش را می‌خواندم و منصرف میشدم که مصرف کنم چند بار باشگاه ثبت نام کردم و نصفه نیمه رها کردم تصمیم گرفتم بروم به پارک و پیاده روی کنم اما بعد از یکی دو روز دیگه نمی رفتم از پیج ها رژیم گرفتم اما انجام ندادم، پیش دکتر رفتم رژیم گرفتم اما انجام ندادم حتی یک روز ، رژیم کتوژنیک گرفتم بعد از یک روز با بدترین حالت شکستمش!!! برنامه‌های کالری شمار زیادی نصب کردم اما انجام ندادم!! با همسرم پیاده‌روی رفتم اما بعدش که به خانه میآمدیم کلی غذا میخوردیم و ادامه ندادیم!!!! سر خودم رو شلوغ کردم با فعالیت های زیاد که کمتر بیکار باشم و هله هوله کمتری بخورم اما نتیجه برعکس داشت!! از طرفی گفتم فقط تمرکزم را روی رژیم بگذارم و همه کارهامو کنسل کردم باز هم فایده‌ای نداشت و من اراده ای نداشتم که غذا نخورم !!!! با برنامه تلویزیون ورزش کردم اما یک هفته بیشتر ادامه ندادم!!! دوچرخه‌ثابت گرفتم ادامه ندادم چون که زانو درد گرفتم!! رقصیدن را شروع کردم یک هفته ادامه دادم اما بعد ولش کردم و برای خودم هزارتا دلیل می آوردم که این روش به درد نمیخوره

    جواب سوال سه )

    یادمه کلاس پنجم دبستان ۳۰ کیلو بودم و سه سال راهنمایی به ترتیب هر سال ۱۰ کیلو چاق شدم اول راهنمایی ۴۰ کیلو بودم دوم راهنمایی ۵۰ کیلو و سوم راهنمایی ۶۰ کیلو دوران دبیرستان ۶۰ کیلو بودم و دو سال پشت کنکور به ۷۵ کیلو رسیدم در دوران دانشگاه لاغر شدم و بعد از لیسانس ۶۸ کیلو بودم دو سال که فوق لیسانس می‌خواندم ثابت ماندم و با وزن ۶۸ کیلو ازدواج کردم سال اول ازدواج ۷۷ کیلو شدم و در دو سال گذشته به ۸۱ کیلو رسیدم

    جواب سوال چهار )
    حالا که بهش نگاه می کنم حس می کنم هیچ وقت کنترلی روی وزنم نداشتم خیلی از اوقات ورزش کردم و لاغر نمی شدم اما گاهی هم که ناخودآگاه تحرکم بیشتر می‌شد لاغر میشدم ، حس می کنم دلیل اصلی این بوده که هیچ وقت در زندگی‌ام خودآگاهانه رفتار نکردم و همیشه استرس داشتم و دوست داشتم که زود نتیجه بگیرم هر وقت مهمانی دعوت شده اما جای خواستم برم یادم افتاد که چاق هستند و اعتماد به نفسم را از دست دادم و خواستم کاری کنم که لاغر بشم آخرش هم با همان اندام چاق و اعتماد به نفس کم تر از همیشه رفتم به مهمانی و بعد از اون رژیم و ورزش را فراموش کردم و ادامه ندادم

  • با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی

    جواب سوال ۱ ) از زمانی که ده سالم بود اون زمان به اون صورت اضافه وزن نداشتم نهایتا ۳ یا ۴ کیلو بود اضافه وزنم ، از اون زمان به بعد من شروع به چاق شدن کردم «البته الان 16 سال دارم»
    سوال دوم )‌ من تلاش یا کار خاصی برای کاهش وزن انجام ندادم اولین تلاش و اقدام من همین دوره هپی فت هستش که خاله و مادرم شرکت کردن
    قطعا به نتیجه میرسم
    ❗با توجه به اینکه کار و تلاشی برای اضافه وزنم انجام ندادم برای همین برای سوال ۳ و ۴ جوابی ندارم
    با تشکر از زحمات شما استاد 🙏🏻

    • تمرین جلسه اول
      ۱از کودکی پرخور بودم وهمه تشویقم میکردن یکم تپل بودم وهمه دورو بریا دوست داشتن ای حالتمو و من بیشتر تشویق میشدم البته جستو خیز زیادی داشتم و بعد از اون چون ورزش میکردم خیلی چاق نمیشدم ولی به دلایلی نتونستم ورزش کنم و خوراکم همونجور بود تاکه اصافه وزن شرو شد بعد از ازدواج هم که در گیر مسایل زندگی شدم وگاهوبی گاه پرخوری عصبیو البته دستپخت های خوشمزه هم بی تاثیر نبود تا اینکه بعد از ابتلا به کرونا دیابت گرفتم و به شدت کم غذا شدم وزنم هم کم شد ولی بعد از اینکه کمی بهبود پیدا کردم دوباره وزنم برگشت
      ۲.رژیم وپیاده روی های طولانی انجام دادم دوسه مرتبه هم قرصو دمنوش خوردم ولاغر شدم وای اخری هم دیابت و دوباره بعد از اون چاقی
      ۳.تقریبا تا به حال در مجموع ۱۵۰ کیلو وزن کم کردم
      ۴.اولا به واسطه کارم مجبور به خوردن هر غذایی هستم که اینجا به طور صنعتی پخته میشه نا منظم خوری وقتی در دوره استراحت تو خونه هستم پرخوری میکنم و کم تحرک میشم

      • دم شما گرم که 150 کیلو وزن کم کردید
        پس با این فکت برچسب بی اراده بودن رو از خودت بردارید و همیشه به این فکر کنید که من مشکلم در تثبیت وزنه و این بر میگرده به بازدارنده های ذهنی که دارید و نمیزران شما تو اون وزنی که کم میکنید باقی بمونید.
        در این دوره با تمام بازادانده های کاهش وزن آشنا خواهید شد
        به امید موفقیت شما دوست عزیز

  • درود و صد درود خدمت تک تک اعضا و مدیران همراه …
    ۱) در این مورد من هم از همگروهیهای عزیز مستثنا نیستم و تجربه های تلخ و شیرین زندگی شرایطی رو برام پیش اورد ک نتیجش چربیهای اضافه از فرق سر تا انگشت شصتم بود 🥺
    قبل از ازدواج و زمان نوجوانی و کودکی اندامی پر و متناسب داشتم ، بعد از دبیرستان و زمان کنکور بعلت اینکه اجازه ی ادامه تحصیل ندادند و با وجود قبولی در کنکور مانع رفتنم به دانشگاه شدند ، تنها بهانشون وابستگی و نگرانی از دوریم بود باعث بوجود اومدن علائم افسردگی ، مردم گریزی ، فرار از اجتماع ، عزلت گزینی و گوشه گیری شد .
    بعلت سربزیر و خجالتی بودن و اینکه شرم داشتم از مبارزه و مقابله برای احقاق حق لاجرم در مقابل تحکمها سکوت کردم و خانه نشین شدم 😔
    بعد ازینکه تنها شدم و راهی برای جلب رضایت خانواده پیدا نکردم و تمام غصه های نرسیدن به آرزوهام رو در قلبم دفن کردم و روزه ی سکوت گرفتم بدون هیچ سرگرمی و حضوری در کنار دوستان بیست و چهار ساعت شبانه روز در حال سرویس دهی و انجام کارهای خانه لز صفر تا صد روی دوشم افتاد .
    و چون سکوت کرده بودم همه فکر میکردند از شرایط به وجود امده نهایت رضایت رو دارم ، غافل ازینکه همیشه هم سکوت نشانه رضایت نیست و من آتشی بودم زی خاکستر ک ممکن بکد هر لحظه شعله ور شود .
    بعد از یکی دو سال ک بهمین منوال میگذشت یه روز بخودم اومدم ک دیدم شخصی چاق ، ناامید ، زشت و بد لباسی هستم ک اصلا میل و رغبتی در خودم نمیدیرم برای تغییر اینجا متوجه بروز افسردگی خودم شدم .
    در این شرایط سخت و اسفبار تنها سرگرمی بنده شست و شو ، رفت و روب ، اتو کردن لباسهای خانواده و راضی نگهداشتن خانواده که مبادا فکر کنند من از اینکه بهم ظلم شده ناراحت و ناراضیم که احیانا حلقه ی سختگیریها تنگتر و سخت تر نشه .
    در هر حال ، روزی ک بخودم اومدم تصمیم گرفتم در چهاردیواری خانه ی پدری دنیایی زیباتر برای خودم درست کنم ، دورتا دور حیاط تقریبا دویست متری را از موانع خالی و فضایی نسبتا باز بوجود اوردم ، برای پخت غذاها از مامور خرید درخواست سبزیجات تازه کردم و برای خودم دفتری تهیه دیدم تا تغییرات خودم و روش زندگیم رو جایی ثبت کنم .
    هر روز به اندازه ی نیم ساعت تا یکساعت مانند (با عذر خواهی تمام) شبیه به گاو خرمنکوب دور حیاط میچرخیدم و میچرخیدم گاهی تند و گاهی کند .این شده بود ورزش هر روزه ی من .
    برنامه های روزانه و هفتگی ک برای کارهای خانه تدارک دیده بودم را طوری انجام میدادم ک خانواده را ناحوداگاه باخودم همراه میکرد .
    تا اینکه بعد از گذشت مدتی تقریبا کوتاه خبری شنیدم مبنی بر اینکه دانشگاهی تاسیس شده با عنوان علمی و کاربردی ک برای افراد بازمانده از تحصیل فرصت مناسب و قابل توجهی بود .
    منهم ک واقعا علاقه مند به ادامه ی تحصیل بودم ازین فرصت به دست امده استفاده کرده و از مادرم که (پادشاه ، تصمیم گیرنده ، ارباب ، قاضی ، خودرای و بزرگ خانواده بود ) درخواست کردم و تهدید کردم که اگر موافقت نکند دیگر از من توقع تعقل و وقار نداشته باشد ، اینبار حربه ی خودشان را بر علیه خودشان به کار گرفتم و اون تهدید به بی آبرویی و هوار کشیدن زندانی بودنم بود .
    البته و صد البته خانه ی پدری از رفت و امدهای زیادی برخوردار بود بعلت بزرگ خاندان بودن پدر و شو آفر بودن مادر ک مثلا بزرگواری ، حاتم طایی بودن و بزرگمنشی را به نمایش میگذاشت اما در خفا با سیلی صورت خویش و فرزندان را سرخ مینمود 😔😔😔
    بهرحال با درخواست موافقت شد ، حقیر در رشته ی نسخه خوانی و داروشناسی شروع ب تحصیل کردم . دیگر درخواست و خواهش برایم تابو نبود ، چرا که قلق کار دستم اومده بود .
    با پدرم به کلاس میرفتم و با ایشان برمیگشتم 🤷🏼‍♂️ تا خیال خانواده از بابت دزدیده نشدن دخترشان راحت باشد و فقط با این مدل رفت و امد میتوانستم رضایتشان را جلب کنم 😁😁😁
    اخه ما خانواده ای ابرومند بودیم و گاو پیشانی سفید محل ، برادران قلدر و لوتی ک برای ناموس رگ گردن میگذاشتند 😄☹️ و بازده این غیرتی بودن پرورش خواهری عقده ای و آرزو بدل بود . خلاصه بعد ازینکه دوران تحصیل سپری شد وارد بازار کار شدم با همان شیوه ی ناصحیح و تهدید …اما ته دلم راضی بودم ، چرا که خیالم از خودم راحت بود و این تهدید تیری بود در تاریکی یا میگرفت و پیروز میشدم یا رد میشد و برمیگشتم به همان گوشه ی تاریک تنهایی 🤷🏼‍♂️
    دوران شاغل بودن هم با همراهی پدر سپری میشد ، اما من راضی و خرسند بودم ازینکه اندامی زیبا ساخته ام ، فکر و ذهنم باز شده ، در جامعه قرار گرفته ام و حالا فردی قدرتمند و پیروز بودم .
    در همین راستا حفظ آبروی خانواده ، انجام وظایف در خانه و خانواده سرلوحه ی زندگیم بود چون نباید بهانه دست کسانی میدادم ک هر آن ممکن بود مانع پیشرفتم شوند 😇😇
    بعد از گذشت حدود سه سال ، دیگه کار بجایی رسید ک یکی از تصمیم گیرندگان در خانواده شده بودم و روی من حساب دیگری باز شد .
    ثابت کرده بودم در قفس مراقبت هم میتوان پیشرفت کرد و موفق بود .
    مادرم مریض شد ، نگهداری از مادر بیمار وظیفه ی دیگری بود ک به وظایف سخت و طاقت فرسای قبلی اضافه میشد اما بازهم راضی بودم .
    از آنجا ک خانواده ی ما رفت امد زیاد بود و حضور بانوان خاله زنک پای ثابت مهمانیهای مادر از گزند حرفهاشان در امان نمیماندم و گاهی بیشتر آنها علت بیماری مادر را تن ب ازدواج ندادن من میدادند و خودم خوب میدانم ک تمام آنها از حسادت این اراجیف را میبافتند و مادر دهن بین من همین موضوع به شدت مزخرف را قبول و مرا سخت تحت فشار قرار میداد برای تن دادنم ب ازدواج .
    هر کدام از خواستگارها را به دلایلی منطفی یا غیر منطقی رد میکردم تا اینکه فردی از فامیل خیلی دور پدرم سر و کله اش پیدا شد و با در باغ سبزی باور نکردنی 😔
    امدن این فرد برای خواستگاری همان و موافقت و زیر سقف رفتنمان بعد از دو سه ماه همان .☹️
    اما دلیل چاقی بعد از ازدواج …
    بعد از تراشیدن بهانه های مختلف و سنگ اندازی ، به خاطر باور غلط و سادگی بیش از حد بعلت صادق بودن خودم و همه را به یک رنگ دیدنم خواسته و ناخواسته وارد زندگی شدم ک با رویاهایم صدها کیلومتر فاصله داشت .
    من وارد خانواده ای شدم ک مادر خانواده به شدت دغل باز و بازیگر ، پدری دهن بین و متاسفانه پسری (همسر محترم اینجانب) ک هیچ کدام از گفته های واسطه ی ازدواج و پدر خانواده را نداشت به جز عشق و مهربانیش ک مرا تا کنون پایبند این زندگی کرده .
    اولین شوک بعد از ازدواج این بود ک با تمام وعده های داده شده از ثروت و اندوخته حقیر رو با نزول و بدهی وارد یک زندگی کرده بودند ، دومین شوک حدود یکهفته بعد رونمایی شد ک داماد با توجه به مدرک لیسانس بیکار بوده و خبری از شغل پردرامد و حقوق مکفی نبود 😔 شوک سوم اینکه من مجبور بودم با خانواده ی هست نفره ی همسر در خانه ای یکخوابه زندگی کنم تا کی خدا میدانست
    شوک بعدی فرزندخواهی از منی ک خود هنوز غرق در شوک بودم و هیچ نمیدانستم چه بر سرم امده است 🥺
    شوک چهارم همسفرگی با افرادی ک مهم نبود چه میخورند ، چقدر میخورند و کجا … مانند گله ی گوسفند صبح ، ظهر و شب فقط نگران صبحانه ناهار و شام بودیم 😐
    شوکها یکی پس از دیگری مرا به آنی پرت کر به زندگی سه چهار سال پیش ازین
    دوباره من شدم رباطی ک هیچ اختیاری از خود ندارد ، نه برای پوشیدن لباس ، نه خورد و خوراک ، نه گردش و تفریح ، نه حتی تماس تلفنی با خانواده 😔 تمام این احتکارها با چرب زبانی ، مظلوم نمایی قربان صدقه رفتن انجام میشد .
    حتی اگر از همسر درخواست میکردم پی کاری برود و یا حرفی از استقلال بود مانند گله ی کفتار بمن حمله میکردند و حساب کار دستم می آمد برای سکوت کردن و بیخیال شدن از درخواست بعدی .
    از طرفی پدرم با شرمساری و سرافکندگی درخواست و خواش میکرد ک اگر بازگردی خیلیها را خوشحال میکنی ، از جمله مادرت ک بمن سرکوفتت را خواهد زد ( بخاطر اینکه در خانواده مرا دختر پدر و خواهرم را دختر مادر میدانستند ☹️🤷🏼‍♂️)
    بر سر چند راهی مانده بودم ، ازینجا درمانده و از آنجا رانده 🥺😭
    بدترین و سخت ترین شوک بعد از ازدواجم تنگ شدن لباس دلخواهم بود ک قسمت بازوی مامتو از مچم بالاتر نرفت ک نرفت 🥺
    بارداری سه ماه بعد از ازدواج بیست روز بعد سقط ، دوباره بارداری بعد از شش ما سقط در سه ماهگی همه و همه دست به دست هم دادند تا از حقیر فردی ناامید ، چاق و زشت درست کنند و چخوب موفق بوده اند .
    بعد از اینکه بارداری سوم را در اوج افسردگی و ناامیدی تجربه کردم چاره ای جز جنون برایم نمانده بود

  • با سلام و شب بخیر خدمت استاد جعفری و تمامی اعضای محترم گروه
    من تا قبل از ازدواج وزن متعادلی داشتم ..بعد از ازدواج و زایمان کم کم اضافه وزن پیدا کردم و با زایمان دومم این اضافه وزن بیشتر شد
    چند بار هم رژیم های مختلف گرفتم که متاسفانه بر گشت داشت
    قبل از ازدواج وزن من ۴۵ کیلو بود و الان ۷۰ کیلو
    خیلی خیلی امیدوارم به این گروه و استاد جعفری بزرگوار

  • باعرض سلام واحترام خدمت اساتید بزرگوار بنده از بعد از ازدواج شروع به اضافه وزن کردم واین حرکت صعودی با هر بار بارداری مضاعف می شد
    اقدام به رژیم مطب سوزنی پیاده روی کوهنوردی وورزش سالن باعرض بار من کم می کردم ولی بعد از ۵ یا ۶ ماه برمی گشت
    من هر بار ۱۰ کیلو کم می کردم که جمعا ۳۰ کیلو می شد
    دلیل متناسب نماندن عوض نشدن عادتهای غلط و اشتباه بوده چون مهم نبود من چقدر کم می کردم مهم این بود که دقیقا به همون دلیل مجددا برگشت می کردم و باعث شد من هیچوقت متناسب نمانم

  • سلام خدمت استاد گرام وهمسر مهربانشون وهپی فتیهای عزیز
    من از بعد از بارداری چهارمم چاق شدم بخاطر این که خیلی ضعیف شده بودم بعد برای این که بچه شیر میدادم هی به من مگفتن باید غذا بخورم تا بتونم بچه مو بزرگ کنم
    بعد از اون به بعد چون وزنم خیلی بالا رفته بود اذیت بودم تو نشست وبر خاست تو کارای خونه کمرو پاهایم هم درد گرفته بو د مج بور شدم رژیم بگیرم من رژ یم خاصی نگرفتم خودم از پیش خود رژ یم میگرفتم مثلا فقط صبحها صبحانه میخردم تا روز بعد یا ماه رمضانها فقط افطار نون پنیر خیا رو گوجه مخردم تا افطار روز بعد یگ دفعه هم دوستم رفته بو دکتر تغذیه از برگههای رژ یم اون استفاده کردم 15 کیلوکم کردم هر با که رژ ی میگرفتم وزن خوبیکم میکرم روی هم اگر بخواهم حساب کنم یه 100 کیلویی کم کردم باز برگشتم
    من از استرس زیاد ومشکلاتی که داشتم رووقتی غذا وخوردم سیر نمشدم ریزه خواری هم تا دلت بخاد من همش دلم بهانه می گرفت وهمیشه درحال خوردن بودم امید وارم همان طورکه چله مرداد ماه که نتیجه گرفتم به لطف خدا وتلاش بیدریغانه استاد یک زندگی لایو استایلی رو برای خودم درست کنم 💐💐💐💐🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻

  • باعرض سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار خانم خیری عزیز و نازنین و دوستان هپی فت ؛در مورد سوال اول اینکه من از کلاس چهارم پنجم ابتدایی شروع به چاق شدن کردم تا کلاس‌ سوم راهنمایی که ۷۱کیلوبودم بعد از اون ازدواج کردم و متناسب شدم ودوبار،باردارشدم و همچنان متناسب بودم تااینکه برای سومین بار ،باردار شدم و دیگر کم نکردم و چاق ماندم و تا الان که که چاق هستم
    و در مورد سوال دوم استاد من برای متناسب شدن از رژیم تغذیه گرفته تا ورزش و طب سنتی و طب اسلامی وپیاده روی و روزه گرفتنهای سخت و حتی دمنوشهای لاغری که هربار نزدیک ۷/۸کیلو کم میکردم ولی بلافاصله که رها میکردم دوبرابر وزنم بر می‌گشت و آخرین بار هم سال ۹۹بود با هپی فت هشت کیلو کم کردم ولی به خاطر اشتباهات خودم ودرست نکردن باورهای اشتباهم به شدت مريض شدم و زیزحرفهای خانواده هامون موندم و همین اشتباه باعث شد که دوباره هپی فت رو رهاکنم و دوباره به وزن قبلیم بر گردم با این تف
    تفاوت که وزنم کم کرده ام دوبرابر نشد همان وزن قبلیم بر گشتم و همانجا ماندم و در مورد سوال سوم من تا به حال ۱۵کیلو کم کردم و جواب سوال چهار باید بگم‌که به خاطر اینکه تا وزنم و کم میکردم از روشهایی که برای کم کردن وزن استفاده می کردم خسته میشدم و رهایشان میکردم واین باعث می‌شد دوباره به همان وزن برگردم و همیشه خداترس از خوردن و ترس از چاقی عذابم میداد و می‌دهد با تشکر از استاد عزیز و رسیدن خودم و همه دوستانم به تناسب اندام ماندگار ان شاالله

  • باسلام وتقدیم ادب واحترام🌷

    من درپست قبل هم گفتم که از بچگی اصلا چاق نبودم..حتی بعداز ازدواج وبچه دار شدن هم این روند ادامه داشت.(دوفرزند دختردارم)
    تا سال 1385که بخاطر کم تحرکی وخوردن شیرینی جات وبی توجهی به اضافه وزنم کم کم چاق شدم ووزنم78کیلو شد پیش دکتر کرمانی برای رژیم رفتم وتونستم وزنم را به 57کیلو برسانم..اما مجدد5سال پیش چاق شدم ودیگه هیچ کاری انجام ندادم تاالان که درخدمت شما هستم.
    وقبلا گفتم که خودم میدونم علاقه به شیرینی جات ونوشابه یکی از دلایل چاقی وکم نکردن وزن من دراین چندسال اخیراست..اهل میان وعده نیستم..البته تواین سالها مشکلاتی هم داشتم که از نظر روحی بهم ریختم وتوجه به وضعیت جسمی خودم نداشتم…

    والان اضافه وزن باعث کندی حرکت..سخت نفس کشیدن..وخواب آلودگی وتنبلی شده ومیخوام که این کمک به خودم بکنم که بار اضافی حمل نکنم.

    ممنون از توجه شما💐

  • بسم الله الرحمن الرحیم
    با عرض سلام و خدا قوت ، خدمت استاد امین ِجعفریِ مهربان و پرتلاش و پشتیبانِ عزیزم ،نجمه جانِ خیری من در هنگام ازدواج،۴۳ کیلو بودم و در بازار، هیچ کت و دامن، اندازه ي کمرم پیدا نمی شد، یادمه قرار بود دامنم رو، بِدَم برام تنگ کنند، اما چون ،همان سال اولِ ازدواج، به دلیل اینکه مدرسه ام دبیر ریاضی کم داشت، مجبور شدم اضافه کار بردارم و صبح صبحانه نخورده میرفتم مدرسه و در مدرسه چای و چای و چای وتا شب شب که هلاک برمیگشتم، خستگی و گرسنگی را باهم، با خوردنِ شام ِفراوان در یک وعده ،به جای سه وعده صبحانه و ناهار و شام جبران می کردم
    من نه تنها دامنم را اندازه نکردم بلکه به مرور زمان، دامن برایم تنگ شد
    یک دفعه به خودم آمدم و دیدم چقدر اضافه وزن پیدا کردم
    کم کم بچه دار شدم و وزنم زیاد و زیادتر شد و هیچ وقت هم به فکر تناسب اندام نیفتادم
    البته مادرِ خدا بیامرزم، همیشه غصه میخورد و نگران بود
    چون روز به روز چاق شدنِ مرامیدید
    به مرور زمان، به خاطر اینکه فرهنگی بودم ومدرسه می رفتم
    در نزدیکی خانه ی مادرِ خدابیامرزم، خانه خریدم و مادرم بچه های مرا نگه می داشت
    هر وقت که از مدرسه بر می گشتم و میخواستم بچه هایم را از خانه ی مادرم بردارم
    اول، یک دل سیر،در خانه ی مادرم غذا میخوردم
    و بعد، با بچه‌ها به خانه می رفتم موقع ِناهار، مجدداً، وقتی همسرم از سرکار بر می گشت، با همسرم نیز غذا میخوردم( نکند ناراحت شود)
    و این شد که روز به روز چاق و چاق و چاق تر شدم
    پدر مهربانم همیشه میگفت
    مریم جان اینقدر ،نخور
    واین حدیث را ،تکرار می‌کرد
    دو کس همیشه مریض هستند
    یکی آنکه، سالم بود و پرهیز نکرد
    و دیگری اینکه،مریض بود و پرهیز کرد
    خدا ان شاءالله، سایه ی بزرگان را،با عاقبت به خیری، بر سرمان،نگهدارد
    و امواتمان را بیامرزد
    جای مادرم خالی که ببیند مریمش حدود ۳۰ کیلو کم کرده است

  • سلام خوبی به استاد گرامی و خانم عزیزم خانم خیری عزیز سوال اول من ۱۲ سالگی متناسب بودم و ۱۳ ازدواج کردم و با یه خانواده خسیس و بد اخلاق بودند همسرم دهن بین و بود ولی توی یک سال بچه دار شدم و۱۷ سالگی بچه دوم نا خواسته و با سختیهای ها زندگی از خونه مادر شوهر جدا شدم و ۲۷ سالگی ناخواسته باز باردار شدم و شکم سوم با سختی باردار شدم وزایمان ۲۵ روز زودتر شد با خونریزی شدید به دنیا آمد و خودم ۶ روز رفتم توکما واز اون به بعد ناراحتی ها شروع شد دیکه من سلامتی ندیدم رحم درآوردن ومن شکم بزرگ شد واز اون به بعد من ۶ بار عمل کردن شکممو به خاطر چسبندگی روده پارگی روده ونافع و شکم دوختی تخم دانهای منو پارسال برداشتن الان من نزنم ۷۰ کیلو وزن دارم و باشگاه ورقص چربی سومصرف کردم تغییری نکردمبعد زایمان سوم نزنم زیاد شدن با چرب دارم و امسال فروردین عمل پارگی شکم و آپاندیس وافتادگی شکمم برداشتم ونافع جراحی کردم امسال بعد عمل من دیکه چیزی توی حافظه ام نمیمونه فراموش میکنم استاد ولی ۳۳ روزه آمدم تو دوره چله هپی فت به کمک استاد گرامی خانم گرامی بهتر شده ذهنم اعصابم وخوراکم خودمم اصلان وزن کارآمدی و تلاش و همت خداوندبه تمرینات انجام دادم از ۷۳ تو باشگاه ورقص چربی سوز به ۶۹ رسیدم و بعد عمل امسال به ۶۷ رسیدم من عصبی میشم ورم میکنه معدم واحساس چاقی میکنم ولی ۳۳ روزه که گوش دادم به تمرینهای شما بهترم همه بهم میگن چقدر تغییر کردی من آرامشی که پیدا کردم و ذهنم روشن شده خیلی ممنون از زحمت های شما استاد گرامی و عزیزمان استاد نجمه عزیز

  • سلام و عرض ادب خدمت آقای جعفری وهمراهان گروه
    من هیچوقت لاغر نبودم اما زیاد نامتناسب هم نبودم
    علی رقم تمام مسائل و موانع که در طول زندگی داشتم تا سال ۹۲هم وزنم بین ۶۵تا ۷۰بدون دلشتن رژیم متغیر بود
    سال ۹۲من عمل جراحی برداشتن کیسه ی صفرا داشتم وزنم ۶۵کیلوبود
    بعد کم کم دچار اضافه وزن شدم سال ۹۵دم‌نوش نیوشا خریداری کردم (وزنم‌رسیده بود به ۷۴-۷۵)اما شاید جمعا یک ماه مصرف نکردم از اینکه یک ساعت مشخص بخواستم وقت بزارم متنفر بودم قبل از هر وعده ی غذایی(نیم ساعت)یه جور دمنوش بعداز غذا (نیم ساعت)یه جور دیگه و……
    ادامه ندادم که نتیجه بگیرم یا نگیرم
    بعد سعی کردم با کنترل خودم روبعضی از غذاها (مثل شیرینی جات وکم کردن برنج و‌نون)لاغر بشم که شاید با نوسان ۱-الی۴کیلو وزن کم میکردم و بر میگشت دیگه رژیمی نگرفتم تا پارسال بهمن ماه با متد aj آشنا شدم اما بخاطر جراحی برداشتن تخم دانها و رحم و جراحی دیگه نتونستم تو جلسات اکتیو باشم تا تقریبا اواخر اردیبهشت ۱۴۰۰دوباره شروع کردم خوب پیش رفتم تا اینکه قرار شد ویس تمرینهارو تو وب سایت بفرستیم اما من گوشیم اپل بود و بلد نبودم مدتها درکیر این جریان بودم تا بالاخره یاد گرفتم اما حابجایی و رفتن ما به منطقه ای که انگار نقطه ی کور بود حتی برای تماس تلفنی هم عاجز بودیم فقط شبها از ساعت ۳-۴شاید برا یک ساعت اونم ضعیف نت داشتیم
    خلاصه دردسر زیادی رو متحمل شدم اما از لاغری خبری نبود
    تا تصمیم گرفتم یک بار دیگه بخت خودم‌رو تو این گروه به آزمایش بزارم الانم وزنم ۸۰کیلو هست

  • سلام به استادعزیزوخانم محترنشان
    جواب سوال اول ارکی چاق شدیم
    من از بچگی تپل بودم وتاسن ۱۴سالگی تپل قشنگ بودم و۱۴سالگی ازدواج کردم و تقریبا یکسال بعدش باردارشدم توبارداری سیزده کیلو کم کردم و لی بعداززایمان دوبرابربیشترشدم وبه مروراضافه کردم وبازهنگام بارداری وزن کم میکردم بعدزایمان دوبله اضافه میشدتوهرسه باربارداری همین رویه را داشتم وکم وبیش باپیاده روی و رژیم کنترل میکردم به مرورخسته میشدم ورهامیکردم باز که اضافه میشدم دوباره رژیم،میگرفتم چندسال کارمن شده بودگرفتن رژیم رفتن پیش دکتر تغذیه باشگاه بدنسازی خورون دم نوش،پیاده روی بابستن نایلون دور خودم تردمیل خریدم کمربندلاغری خریدم دستگاه درازونشست خریدم شنادرمانی رفتم طب سوزنی رفتم کلاسهای خام خواری رفتم هفته چهارمرتبه کوه رفتم کلاس ایروبیک رفتم خلاصه همه کارکردموبازسرخونه اول بودم مثل همون یویوشده بودم هیچ کدوم دوست نداشتم بااجبارانجام میدادم به خاطرسرزنشهای وکنایهای اطرافیانم اینکارهاراانجام،میدادم هیچ وقت خودمودوست نداشتم همیشه ازخداطلبکاربودم وگله میکردم تو که منو دوست نداشتی چرامنوبدنیااوردی میخواستی ازاین وضعیتم کیف کنی چرا یکی دیگه از خواهرم یاربرادراموچاق نکردی چه دشمنی بامن داشتی مگه من چی کارت کردم که اینجوری تلافی کردی بااینکه همیشه می خندیدم ولی هیچ وقت شادنبودم اون خندهامم نقابی بود واسه اینکه چاقیموبپوشونم بعدازیه مدت خوب ازبس همه گفتند به عمت کشیدی ارثیه تیروییدکم کارهم پیداکرده بودم شده بودبهونه خوبی چراچاقی تیروئید دارم چاق میشم اوایل ازعمم بدم میومدچراارث چاقیشوبه من داده چندسال گذشت ومن همیشه دنبال یه راهی واسه لاغر شدن می گشتم دیگه همه می گفتند ول کن تولاغرنمیشی ببین تایادداریم دنبال لاغری بودی ولش کن فایده نداره بابای خدا بیامرزم همیشه میگفت دخترا این کارها فایده نداره قبل اینکه سیربشی،بلندشویایه وعده غذاراچندبارکم کم بخورخودش عادت داشت هیچ وقت کامل غذانمیخوردویه وعده غذاشوچندبارمیخورددرطول روز
    خلاصه من روی ۸۵ثابت موندم دیگه حوصله رژیموباشگاه کوفتوزهرمارم البته با عرض پوزش نداشتم خسته شدم اصلا نفهمیدم زندگی ،عمرم چی شد چطوری به اینجا رسید حسرت یه لباس رنگ شادوقشنگ به دلم موندهمیشه باید لباس های مشکی،وتیره میپوشیدم نشستم خونه دیگه تمایلی به بیرون رفتن نداشتم حوصله هیچ کس و نداشتم با خودم باخدام،همیشه جنگ داشتم شانس ندارم اون از بچگی که نفهمیدم چی شد اون ازجونیم اینم ازحالااخه چراجاریهای من بایداینقدرمتنا سب باشند چرامنوچاق کردی زندگیم بااین چاقی نابودشدتااینکه یه روزتوگوگل سرچ میکردم دیدم نوشته لاغری باذهن گفتم من همه را امتحان کردم اینم روش وحالااینجام اومدم تامتناسب بشم تایادبگیرم زندگی کنم تابقیه،فرصتهاموهدرندم تاباخودم باخدای درونم آشتی کنم میخوام ازلحظهام لذت ببرم جبران گذشته را بکنم دعاکنیدبرام تابتونم درک کنم بتونم فهموادراکموبالاببرم باچالشهای شیطان ذهنم بتونم مبازره کنم من الان این جام چون اول به خدا وبعدبه استادامین جعفری ایمان صددرصددارمو مطمئنم به نتیجه میرسم باتشکرازاستادوخانم گلشون ببخشیدپرحرفی کردم خیلی جاهاشوسانسورکردم دوستتون دارم خداحافظ

  • سلام استاد عزیزم وخانم خیری جانم ودوستان گرامی:
    جواب سوال اول:
    من دربار آری دومم چاق شدم بدلیل اینکه در بارداری اول بسیار لاغر وکم خوراک بودم وبچه من بیمار بدنیا اومد همه میگفتن که ازبس غذا نخوردی اینطور شده وهمه منو تشویق به پرخوری میکردن ومن از ترس اینکه مبادا بچه دومم بیما بدنیا بیاد بیش از حد غذا میخوردم ودارای اضافه وزن بیش ازحد شدم وبعد از اززایمان دیگه ازاون آدم لاغر خبری نبود
    نگرانی و استرس برای فرزند اولم باعث شد که دیگه به خودم نپردازم
    جواب سوال 2:
    رژیم دکتر کرمانی ورژیم دکتر کلاه دوزان رو گرفتم
    ورزش درآب برای مدت 6 ماه رفتم
    ماساژ درمانی با روغن فلفل سه ماه
    جواب سوال3:
    دررژیم پزشکان تغذیه 2کیلو کاهش وزن داشتم
    ورزش درآب وماساژ هیچ تاثیری نداشت
    جواب سوال 4:
    یکی از دلایل بسیار مهم که نتیجه نمیگرفتم
    چون ذهنی تاریک وافکار وعادتهای غلط داشتم ومهمتر اینکه نا آگاه بودم ویک راه بلد نداشتم که راه تناسب اندام وتناسب درتمام ابعاد زندگی رو بمن یاد بده

  • با عرض سلام و ادب من از بچگی اشتهای خوبی داشتم و تو پر بودم بر عکس خواهرم که خیلی لاغر بود و غصه میخورد که لاغر هست ..دلیل دیگه ی چاقیم باورم این بود که میرم باشگاه و بعد از مدتی ورزش کردن رو رها می کنم باعث چاقیم میشه .و یک باوری دیگه هم داشتم این بود که خیلی از اطرافیانم میگفتن دیدین فلانی چه خوشبخت شده و حال امده .فکر میکردم ادم های خوشبخت حتما چاق میشن

  • با عرض سلام و خداقوت ب استاد گرامی و همسر عزیزشان و همراهان گروه
    ۱،از دوران ابتدایی چاق بودم واز همان موقع دائم در حال چاق شدن افراتی هستم
    ۲،ازهمه روشهای ممکن حتی قرصهایی ک داخلشام شیشه داره بازم وزنی ک کم کردم در اولین فرصت برگشت
    ۳،تقریبی حدود ۵۰کیلو ب راحتی بوده
    ۴،بعد رژیم ک آرامش لاغری داشتم تازه بدنم حس میکرد نیاز ب برنج و نون و۰۰۰دارد با کم کم خوردن و امتحان کردن دوباره ب وزن اول برمیگردم
    وناگفته نماند ک اینقدر استعداد دارم ک در طول ۲۴ ساعت براحتی ۲ کیلو حتی بیشتر وزن اضاف میکنم
    ولی ب بدبختی با کلی رژیم و رعایت تو کل هفته شاید ۲کیلو کم کنم
    یعنی باقرصهای پلاتین ک چقد لاغر کننده من توی ۱۵ روز ۱کیلو ۸۰۰کم کردم با اینکه کل ۱۵روز مریض بودم ب محض ترک کردن قرص تو ی هفته ۵ کیلو اضاف کردم 😭

  • سلام وقتتون بخیر. سوال یک:بعد از ازدواج و بعد از زایمان اولم حدود چهار کیلو اضافه وزن پیدا کردم که معمولا با رژیم براحتی قابل جبران بود اما بعد از زایمان دومم بدلیل مشکلات روحی و افسردگی که بخاطر بیماری فرزندم پیدا کردم و مصرف داروهای اعصاب به نظرم برای رهایی از استرس‌ها به پر خوری و ریزه خواری پناه بردم و وزنم همینطور اضافه شد. سوال دوم:برای لاغر شدن از انواع روش‌های لاغری رژیم های غذایی کانادایی ،تخم مرغ،پرو تئین،رژیم های تحت نظر کارشناس تغذیه استفاده کردم استفاده از انواع قرصهای لاغری ،دمنوشهای لاغری ،استفاده از تردمیل ،شلوارک لاغری،یوگا،پیلاتس،ایرو بیک خلاصه همیشه دغدغه لاغری داشته و دارم. سوال سوم :جمع ‌وزن های که کم کردم بین ۴۰ تا ۵۰کیلو گرم می باشد. سوال چهارم:دلیل متناسب نشدنم در واقع ریزه خواری ،پر خوری عصبی ودر واقع رژیم های سختی که می گرفتم و اینکه همیشه استرس غذا خوردن داشتن و عذاب وجدان بعد از هر بار غذا خوردن

  • سلام خدمت استاد عزیزم نوروزی هستم
    من از بچگی چاق بودم و از سال ۷۲ ک ب طور جدی ورزش کردن رو شروع کردم و وزنم رو از ۸۵ ب ۷۲ رسوندم و بعد ازدواج با اولین بارداری وزنم ب ۹۵ رسید و با تمام تلاشها و سختیهایی ک ب خودم میدادم در ورزش و پیاده روی و رژیم و … چند کیلویی کم میکردم و بعد از رها کردن بیشتر از وزن اولیه خودم میشدم

    من از ورزش در باشگاه گرفته تا پیاده روی
    رژیم های سخت
    ماساژ لاغری
    دستگاه جی فایو و فارادیک و سونای خشک و لاغری با وردنه و دستگاه ایکس بادی همه رو تجربه کردم

    من از سال ۷۲ تا همین حالا حدود ۱۰۰ کیلو شایدم بیشتر طی مراحل و سالهای متوالی وزن کم کردم و باز دوباره برگشتم ب وزن اولیه تازه بیشتر هم شدم

    دلیل متناسب نشدنم رو بی هدفی و بی انگیزه بودنم و نداشتن اگاهی میدونم ک نمیتونستم تا اخر ادامه بدم و زود خسته میشدم
    هپی فت من رو اگاه میکنه ک درست و صحیح و اصولی قدم بردارم و مطمعنم ک موفق میشم 🌹

  • سلام
    بنده هم مثل خیلی از دوستان چاق شدنم بخاطر علاقه به غذا ها ویا ریزه خواری نیست
    ولی دچار یک سر در گمی شدم و علت واقعی چاق شدنم را به چند علت می دیدم خوشبختانه طی چند جلسه هپی فت بخشی از افکار خودمو تغییر دادم وبا این نگاه که مشکل از درون وذهن من است تا به امروز کنترل بخشی از غذا را با دوست داشتن خودم اندازه نیاز مصرف کنم
    وفکر می کنم تا به امروز خدا را شکر توانستم ارامش نسبی پیدا کنم

  • سلام استادجعفری عزیز ودوستان هپی فت اتفاق چاق شدن من با داروهای هورمونی شد رژیم منم با حذف غذاهای نشاسته ای شد که ۱۵ کیلو کم کردم البته همراه با پیاده روی وکلاس های ورزش بود وبعد زایمان هم که چاق شدم باز کلاس بدن سازی ویوگا وپیاده روی ودمنوش ورژیم همراه بود کم میکردم ووقتی میرفتم شمال پیش خانواده ام بر می گشتم چند کیلو چاق میشدم وباز رژیم وورژش روشروع میکردم همنیطور ادامه داشت تاالان .ودلیل متناسب نشدن وزنم هم بی اراده بودنم بود که نمیتونستم همیشه رعایت کنم ان شاءالله به خواست خدای بزرگ وبه کمک شما دراین راه که قدم برداشتم بتوام موفق بشوم.

  • سلام‌وقت بخیر
    تمرین روز اول:
    ۱-من کلا از بچگی وزن نرمالی نداشتم و جزء دسته از بچه های تپل بودم،یه دوره از زندگیمو ورزش کردم و با به اندازه خوردن تونستم به وزن ایده عال برسم.وقتی ازدواج کردم دوباره با کم تحرکی و پرخوری وزنم بازگشت.
    ۲-فقط ورزش و با ملاحظه خوردن وعده های غذایی .و کویتیشن
    ۳-نهایتا تا ۱۰کیلو کم کردم چون کم کردن سایز واسم خیلی مهم تر بود.
    ۴-زود انگیزمو ازدست میدادم و وقتی حالم از جایی گرفته بود تحرکم کم میشد و پرخوری عصبیم اوت میکردد.

  • سلام ودرود خدمت استاد عزیز ودوستان هپی فت
    من بعد ۷سالگی به خاطر ریزه خواری وزیاد غذا خوردن چاق شدم
    وقتی وارد دبیریستان شدم شروع کردم به رژیم گرفتن یک مرتبه دکتر رفتم ولی زیاد خوشم نیومد ادامه ندادم تصمیم گرفتم کم بخورم پیاده روی کنم البته این روهم بگم برنج خیلی خیلی کم میخوردم موفق شدم تا موقع ازدواج وزن دلخواه رو داشتم تا اینکه ازدواج کردم کم کم چاق شدم رفتم دکتر رژیم تونستم ۳۰ کیلو وزن کم کنم ولی بازم موفق نبودم با بچه دار شدن دوباره چاق شدم
    فکر میکنم جمع تمام وزن ها ۶۰ کیلو باشه
    دلیل متناسب نشدن خوردن غذاهای پر کالری دوباره ریزه خواری کردن بعد موقع غذا خوردن راستش رو بخواین ما دنبال بهانه هستیم
    انشاالله این دفعه موفق میشم

  • با سلام خدمت دوستان عزیز و آقای جعفری.
    ۱-من بعد از ازدواج در بار داری اولم چاق شدم چون ذهنیت اشتباه داشتم فکر میکردم اگه حسابی چیزهای مقوی بخورم بچه باهوشی بدنیا میارم بعدا هر وقت بخوام میتونم لاغر‌کنم ولی بعد از زایمان نتونستم لاغر کنم وچون مادرم چاق‌بودمیگفتم ما ارث چاقی داریم ومن هم باید چاق باشم.
    ۲-من تقریبا ۳۰ ساله که چاق هستم وتو این مدت هیچ تلاش جدی برای لاغر شدن نکردم فقط یکبار‌رژیم کانادایی گرفتم‌و۳ کیلو کم کردم یکسال باشگاه رفتم و هیچ کم نکردم.
    تلاش جدی من از پارسال شروع شد که زانو درد شدیدی گرفتم جوری که به سختی راه میرفتم یکروز تو تلگرام یک فایل صوتی تبلیغاتی راجع به رژیم کتو ژنتیک بدستم رسید که بعد از گوش دادن تصمیم به گرفتن رژیم گرفتم ۳ماه رژیم گرفتم و۲۲ کیلو‌کم کردم.
    ۳-در رژیم کانادایی۳ کیلو دو بار رژیم کتوژنیک گرفتم دفعه اول ۳ماه رژیم گرفتم و۲۲ کیلو کم کردم ودفعه دوم یک ماه رژیم گرفتم و۷ کیلو کم کردم کلا ۳۲ کیلو کم کردم که ۲۴ کیلو برگشت.
    ۴-رژیم کتو ژنتیک یک سبک زندگیه و باید همیشه رعایتش کنی وگرنه وزن بر میگرده چون تو این رژیم نمیتونی خیلی از غذاها وخورکیها رو بخوری وقتی رژیم رو ول میکنی یک ولعی داری و دوست داری تمام خوراکیها رو بخوری و این باعث برگشت وزن مجدد میشه وقتی رژیم میگرفتم همیشه با خودم میگفتم مگه من چند سال میخام زندگی کنم که همیشه حسرت خوردن غذاهایی که دوست دارم رو داشته باشم؟

  • درود فراوان به استا جعفری بزرگوار ،خانم خیری دوست داشتنی وهمراهی گرامی
    من چند سال بعد از دومین یااخرین زایمان ،در اثر پر خوری عصبی چاق شدم.چندین بار از رژیم‌های پزشکان تغذیه استفاده کردم وهر با ۵تا۱۰ کیلو کم میکردم و خسته میشدم ورها میکردم ودوباره وزنم برمی‌گشت.۲مرحله هم از نخ لاغری لاغرکه همراه باکم خوری بود استفاده کردم حدود۱۰ کیلو کم کردم اما باز هم خسته شدم ورها کردم ودوباره وزن از دست رفته اضافه شدوبالاتر هم رفت وبه ۱۱۰رسیدم. همچنان در فضای مجازی بدنبال دستور رژیم آسون تری بودم که با رژیم کتوژنیک آشنا شدم.از اول بهمن ۹۹تا نیمه اردیبهشت استفاده کردم وانصافا هم موثر بود.از وزن۱۰۶به۸۴ رسیدم و۲۲کیلو کم کردم. و راضی بودم اما خودم بدلیل اینکه از میوه های بهار وتابستان که اکثرا هم در حیاط منزل موجود بود ونمیتوانستم صرف نظر کنم رژیم را رها کردم.دوباره از ۸۴ به ۸۹ کیلو رسیدم.
    در این مدت با گروه هپی آشنا شده بودم ومطالب گروه را دنبال می‌ کردم وتا حدودی به علت عدم موفقیت خودم در این مسیر پی بردم.
    از اینکه همیشه همه راه‌ها را نیمه کاره رفتم از اینکه این بار هم همان داستان همیشگی تکرار شود از شرکت در گروه واهمه داشتم تا اینکه با هدیه روز زن تصمیم به شرکت در چله هپی فت گرفتم.امیدوارم بتوانم موفق شوم.
    اگر شما سروران توانستید پس من هم میتوانم.زیرا علا وه برمسئله اضافه وزن لازم است در خصوص موارد دیگری‌در مسیر زندگی خود تغییر ایجاد کنم.
    با آرزوی موفقیت برای همه همراهان عزیز.

  • با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز
    💚💚💚💚💚

    جواب سوال ۱:

    پرخوری بیش از حد باعث چاقیم شده . از ۹ سالگی چاقیم شروع شد . موقع ازدواج ۶۶ کیلو بودم .
    بعداز اولین زایمان وزنم ۷۸ شد .
    پرخوری پرخوری پرخوری و پرخوری باعث شد که برسم به ۸۵ کیلو .
    که این وزن بعداز زایمان دومم شد ۹۰ کیلو و متاسفانه دیگه نفهمیدم چی شد و شدم ۱۰۴ کیلو و چندین و چند سال روی ۱۰۴ موندم .

    جواب سوال ۲ :

    برای متناسب شدن اقداماتم اولش فقط غصه خوردن بود ، دیدم فایده ای نداره تازه میدیدم وزنم بیشتر میشه تا اینکه تصمیم گرفتم رژیم بگیرم و وقتی که ۷۸ کیلو بودم شروع کردم .
    به زور خودم رو وادار کردم برم باشگاه و گرفتن رزیم های متعدد :
    ۱- بدنسازی بدون دستگاه
    ۲-بدنسازی با دستگاه
    ۳- قرص لاغری گیاهی همراه با ورزش
    ۴-قرص لاغری گیاهی بدون نیاز به ورزش
    ۵-خرید تردمیل
    ۶- خرید ویبره باشگاهی
    ۷-خرید ویبره کمربندی
    ۸- قرص لاغری اسلیم مکس
    ۹-قرص لاغری هگزال
    ۱۰-قرص لاغری گارسینیا کامبوجیا
    ۱۱-قرص لاغری ارلیستات
    ۱۲-قهوه سبز
    رزیم های :
    ۱۳- شیر و بسکوییت
    ۱۴- هندوانه
    ۱۵ – انگور
    ۱۶-آب
    ۱۷ – کانادایی ( روز دوم روانه بیمارستان شدم )
    ۱۸ -رژیم های اینترنتی ( که باز روانه بیمارستام شدم )
    ۱۹ -کتوزنیک
    ۲۰ -سیب زمینی
    ۲۱-حبوبات
    ۲۲-دکتر کرمانی
    ۲۳-قارچ
    ۲۴-تخم مرغ
    ۲۵ -گیاهخواری
    ۲۶ -تخم مرغ ،سیب زمینی و سینه مرغ ( رزیم ۹ روزه )
    ۲۷-میوه
    ۲۸-جنرال موتورز
    ۲۹-انواع دمنوش ها
    ۳۰ -انواع زل های لاغری
    🙈🙈🙈🙈🙈
    ۳۱- و آخرین رژیم جراحی باذهن 😊
    (خداوکیلی پشتکارم رو توی رژیم ها رو ببینید 🙄)
    جواب سوال ۳ :

    اگه اشتباه نکنم ۷۰ کیلوئی وزن کم کردم مثل یویو

    جواب سوال ۴:

    حقیقتش قبلا نمیدونستم چرا بعداز کاهش وزن ،سریع برمیگشتم به وزن قبلی حتی چند کیلو هم بیشتر. ولی از وقتی وارد هپی فت شدم فهمیدم که همه اش مربوط به ذهنه .

    ***
    ۱۴ تیر وارد هپی فت شدم و در اوج ناباوری نزدیک ۱۰ کیلو وزن کم کردم و بالاخره طلسم شکسته شد و وزن ۳ رقمی تبدیل شد به ۲ رقمی 😊 .
    متاسفانه حدود ۴ کیلو برگشت وزن داشتم به دلایلی :
    یکی از دلایل مهم این بود که در مدت زمانی مشخص وقت نذاشتم برای گوش کردن به فایلها و دلیل دوم ننوشتن بعضی از جلسات ، که این دو مورد باعث شد ۴ کیلو برگشت وزن داشته باشم 😐

    فراموش کردم بگم با رزیم های متعددی که داشتم صفرامو از دست دادم 😶

    اینم از فصه چاقی من 🙂

  • سلام وقت بخیر خسته نباشی به اقای جعفری عزیز ،من نه زیاد می خورم نه علاقه به غذا ها زیاد دارم ،اصلا اهل شیرینی هم نیستم ،پنج ساله ورزش می کنم ،،البت یه پنج کیلو بیشتر اضافه وزن ندارم ،ولی اونم دوست دارم نباشه ،علت اضافه وزن من استرس و وسواس هستش همیشه استرس دارم و دل اشوب هستم ،حتی بی دلیل که شده باشه ،ولی خدارو شکر از وقتی با هپی فت اشنا شدم ،و صحبت های اقای جعفری رو گوش می کنم به یه ارامشی رسیدم ،الان تا جلسه ۲۴ هم بیشتر پیش نرفتم ،اما تا الان هم خیلی از رفتار های اشتباه رو کنار گذاشتم🙏🏻🙏🏻

    • سلام فاطمه هستم ۴۲ ساله من از زمان بچگی تپل بودم واین کمکم تبدیل شد به اضافه وزن دو سه بار اقدام به رژیم گرفتن کردم وهر بار بیشتر از دو سه هفته طول نمی کشید وهر بار یه مشکلی مانعم میشد والان به خاطر چاقی بیماریهای مختلفی دچار شدم مثل دیابت کبد چرب زانو درد که امیدوارم با کمک اقای جعفریو خانم خیری بتونم وزن کم کنم وموفق بشم

  • باسلام ودرود خدمت سروران وعزیزان هپی فتی🙏 چاقی من نه از روی هوس ودوست داشتن غذاهای زیادوخوشمزه بلکه با ترس واسترس وغصه شروع شد درواقع این استرس بود که خودآگاه مراپاک کرده بود ومن با ذهن ناخودآگاه وبی اراده میخوردم بدون اینکه لذتی از خوردن ببرم البته من از نوجوانی شیرینی وبستنی دوست داشتم تا حدی تنقلات مثل تخمه وآجیل وچیپس هم میخوردم اما تفریحی وقتی متوجه شدم سایزشکم پهلوم زیاد شده شروع کردم به رژیم وورزش وخوردن دو سه دوره قرص لاغری سایز کم کردم ۶_۷ کیلو وزنم کم شد مشکلاتی در زندگی داشتم هشت ماه بعد از این کاهش وزن بیمار شدم بدنبال عمل وگرفتاریهای بعداز اون بدنم بسیار ورم داشت وبه خاطر داروهاوشاید افسردگی از ۷۰ کیلو به ۹۰ رسیدم مدتی بعد رژیم گرفتم پیاده روی و ورزش کردم قرصهای ضد اشتها خوردم درطول ده سال چندین بار سایزو وزنم بالا پایین شد تا آخرین بار تحت نظر کارشناس تغذیه بدون ورزش هجده کیلو کم کردم در واقع من در چند تایم از زندگیم روی هم ۲۴_۲۵ کیلو کم کردم ولی دوباره یه موضوعی باعث میشد رژیم را رها کنم چون استمرار نداشت و بالاجبار بود ودوباره به وزن قبل یا بیشتر از قبل برسم ( الان میفهمم خدابیامرز پدرم باوجود نداشتن سواد چقدر دانا وآگاه بودن حتی سالها قبل از چاقی من اگر کسی را میدید رژیم گرفته میگفت انسان باید خودش دکتر بدن خودش باشه به اندازه ودرست غذا بخوره ولی همیشه بخوره ) تا مجبور نشه به خودش عذاب گرسنگی بده ” و من خوشحالم که اتفاقی در گوگل بدنبال جواب سوال نوه پنج ساله ام که آیا پوست نازک روی بادام زمینی ویتامین داره که میخورن چون خودش دوست نداره وپوستشو جدا میکنه میگشتم که با سایت هپی فت روبرو شدم وانگار یک صدایی از درون بهم گفت بزن این دگمه واتساپ رو وثبت نام کن درحالی که قبلا بسیار دیده بودم عنوانهایی مثل تناسب لاغری باذهن ولی ازش گذشت کرده بودم اما اینبار خواست خدا بوده که هرچند دیر ولی باز بتونم به تناسب اندام گذشته ام برسم ویک بار برای همیشه به امید خداوند منان به با چاقی ومشکلاتش خداحافظی کنم در هم اینجا از آقای جعفری وخانم خیری عزیزم کمال تشکر را دارم که دراین مسیر خوش آیند لاغری با جراحی ذهن همراه ما هستند وقبول زحمت میکنند درپناه خدا موفق وپاینده باشید🙏🙏💐💐❤❤

  • سلام من از وقتی خودم شناختم درگیر اضافه وزن هستم دقیقا از سن دبیرستان شروع شد و تا امروز که ۳۴سالمه درگیرشم انواع رژیم ها چند بار کاهش وزن که هر دفعه بیست کیلو هست و جمعش ۶۰کیلو میشه از لحاظ اعصاب ضعیفتر شدم و العان باز افزایش وزن زیاد دارم به خاطر استفاده از قرص های اعصاب امیدوارم با علم و دانش شما آقای جعفری عزیز و صبوری خانوم خیری به تناسب اندام برسم

    • سلام و وقت بخیر
      من از بچگی در خانواده ای بزرگ شدم که معتقد بودند بچه باید خوب و زیاد غذا بخوره تا قوی بشه، قد بکشه و سالم باشه
      مادرم تقریبا همیشه چاق بود و اعتقاد داشت در خانواده و فامیلش هر کسی غذاهای بیشتر و مقوی تری میخورده، عمر طولانی تر و سلامتی ادامه دارتری داشته، چون خیلی قوت داشته…
      بنابراین از بچگی حتی وسط بازی هایمان ما را صدا میکرد و یک لیوان شیرعسلی یا شیر و تخم مرغ بهمون میداد، بعد میگفت حالا برید بازی تون رو ادامه بدید… یعنی این رو در ذهن ما جا انداخته بود که اگر خوب غذا نخوریم ضعیف و بیمار میشیم
      همچنین وقتی کار خوبی میکردیم، در پاداش اون کار پولی به ما میدادند و میگفتند برو برای خودت بستنی یا پفک یا آدامس بخر
      ولی وقتی کار بدی میکردیم، از پول و خوراکی خبری نبود، یعنی همیشه کار خوب با شادی خوردن چیزهایی که دوست داشتیم همراه بود.

      از طرفی پدرم، هر وقت حقوق میگرفت کلی خوراکی های خوشمزه برایمان می خرید، همه ی خوراکی های خوشمزه ی فصل، میوه های نوبرانه، انواع آجیل و تنقلات متنوع و گران (که همیشه با مخالفت مادرم روبرو میشد که چرا قسمت زیادی از حقوق رو صرف خرید خوراکی برای بچه ها میکنی)،
      بنابراین به این طرق غذا خوردن از بحث قوی شدن هم عبور کرد و به جایی رسید که با لذت بسیار همراه شد و ما هر ماه یکی دو روز اول ماه که پدرم حقوق میگرفت، با اومدن پدرم دور هم می نشستیم و با انواع خوراکی های کمیاب و خوشمزه، جشن میگرفتیم.
      سالی یکبار هم پدرم یک ماه ماموریت میرفت و بعد از برگشتش، به اندازه ی یک ماشین پر فقط خوراکی سوغاتی از شهر محل ماموریتش می آورد، یعنی تمام سوغاتی که از شهرهای مختلف برای ما می آورد فقط خوراکی بود، نه هیچ چیز دیگه
      و ما بعد از اینهمه انتظار برای دیدن پدرمان، باز با ضیافتی از خوراکی های جورواجور مواجه میشدیم و لذت ورود پدر مصادف میشد با لذت خوردن و جشن گرفتن با خوراکی های جدید و متنوع.
      این روال همیشگی زندگی ما بود در سنین کودکی تا بزرگسالی
      ولی من چون فعالیت و جنب و جوش زیاد داشتم اندام متناسبی داشتم، ضمن اینکه حجم غذام زیاد نبود ولی چند اصل رو به عادت و باور فرا گرفته بودم: که غذا خوردن یک لذت بزرگه (و اصلا این شعار همیشگی پدرم بود که “غذاخوردن یکی از بزرگترین لذت های زندگیه، در همه جای جهان”)
      غذاها برای جشن گرفتن هستند؛ خوراکی های خوب پاداش محسوب میشن و میشه باهاشون شاد شد.
      در بزرگسالی و سن ۲۴ سالگی، ازدواج کردم و چون همزمان شاغل هم شدم و شرایط و نقش هام به شدت جدی و سخت شدند و فشار زیادی به من از لحاظ روحی وارد شد؛ چون تا اون سن به عنوان یک فرد مجرد و فرزند آخر خانواده در رفاه و آرامش روحی زیادی بودم، ولی یکباره هم استرس کار بیرون و زورگویی ها و چالش هایی که در محیط کار احساس میکردم و هم مسیولیت های ازدواج و مستقل شدن که حالا باید خودم آشپزی میکردم، خودم کارهای خانه را انجام میدادم و حالا اینجا مادرم نبود که کل خونه را آماده و مرتب کنه، غذا آماده باشه، خریدها انجام شده باشه، ظرف ها شسته شده باشه… حالا باید خودم میفهمیدم و چک میکردم که جزئی ترین چیزها را در خانه نداریم، نان نداریم، نمک نداریم، زردچوبه نداریم، حبوبات نداریم، روغن تمام شده و و و همه ی اینها باید مدام خریده بشه، آماده بشه و غیره
      تازه علاوه بر اینکه باید شکم خودمو سیر میکردم، یک نفر دیگه هم بود که از من غذا میخواست و باید شکم او را هم سیر میکردم… و بقدری این مسئولیت ها برام عجیب و غریب و سنگین بود که کم کم شروع کردم به پرخوری و ریزه خواری، در همه ی ساعات شبانه روز و کم کم و به مرور اضافه وزن پیدا کردم.
      چند سال بعد همزمان با همین دو مسئولیت، ادامه تحصیل برای مقطع تحصیلات تکمیلی رو هم بهش افزودم و این اضافه وزن موقع انجام فعالیت های فکری و درس خواندن، بیشتر و بیشتر میشد، یعنی برای آرام شدن غذا میخوردم، برای خوشحال شدن به خودم جایزه میدادم و میرفتیم بیرون خوراکی های جورواجور برای خودم میخریدم و با خوراکی ها جشن میگرفتیم، برای تفریح کردن رستوران میرفتیم و غذا میخوردیم و کلا توی خونه هم مدام دهانم میجنبید تا بتونم رنج فعالیت فکری رو تحمل کنم… طوری که از وزن ۶۳ کیلو قبل از ازدواج (با قد ۱۶۸) به وزن ۸۱ کیلو رسیدم،
      شروع کردم رژیم گرفتن و با رژیم های سخت به وزن ۶۵ برگشتم، ولی در عرض دو سه سال کل اون وزن برگشت و حتی بیشتر شد و الان ۸۶ کیلو هستم.
      در واقع ذهن من باورهای چاق کننده داشت و خودم عادت های چاق کننده…

  • سلام ژاله محبی هستم ۵۰ ساله قد ۱۶۳ وزن ۹۷ بودم الان ۷۰کیلو هستم ۱۸ بار وزن کم کردم لما همیشه با شکست روبرو شدم رژیم اب سیب رژیم اب و خرما رژیم ماست رزژیم پروتین رژیم دکتر خلاصه در طی این ۱۸ دفعه هرسال ۱۵ ۲۰ ۲۵ کیلو کم کردم اغلب در ایام عید یا مسافرت تابستان تقریبا دوماه از رژیم و ورزش غافل میشدم وزنم برمیگشت جمعا ۴۰۰ کیلو وزن کم کرده ام تا برا نوزدهمین بار سال قبل وزن کم کردم وبا تلاش های زیاد موفق شدم وزنم را نگه دارم اما تجربه تلخ سال هاِ رژیم یویو ترس چاق شدن را در من چند برابر کرده همیشه کم کاری تیرویید و وراثت و پر خوری ریزه خواری عصبی همه عوامل شکست‌ من بودن دوسه ماه پیش با جراحی ذهن از طریق اینترنت اشنا شدم ِ شاید هر فایل چندین بار گوش کردم نیرویی در درون من به من می گوید که حتما موفق می شوم امیدوارم بایاری حق و لطف شما سربلند ز این ازمون بیرون بیام

      • سلام.احمدی هستم ووزن فعلی بنده 95کیلو.بعدازازدواج تا قبل از حاملگی اولم خیلی وزن اضافه نکردم که حدود چهار سال بچه نداشتم.اما بعداز اولین بارداریم تقریبا وزنم زیادشدن وبا کمی ورزش ورزیم کمی وزنم پایین اومد.
        اما بعداز زایمان دوم و نهایت زایمان سوم به وزن 95کیلو وهم چنان پابرجاست.
        اما لازم به ذکر هست که درطی این سالها با تمام راه‌های لاغری مثل رژیم های دکترهای تغذیه .باشگاه.انواع دمنوشها.یا لاغری با طب سوزنی.قرص های لاغری.میوه خواری.انواع ماساژها.حدود سه یا چهارکیلو هربار کم میکردم وبعد از مدت زمانی نه چندان طولانی باز به وزن قبلی برمیگشتم طوری که دیگه ناامید میشدم.
        در کل رژیم ها وراهایی که میرفتم به اجبار بود و هیچ کدوم حس خوب ورضایتی رو بهم نمی‌داد.
        وجالب تر اینکه من هر راه جدیدی که شروع میکردم با این پیش ذهنیت که اینم جواب نمیده بود وشروع میشد اما به هرحال بهر امیدی میرفتم و باز استارت میزدم راه جدید رو وبعد از اینکه به اون هدفی که میخواستم نمیرسیدم انگار با خودم لج میکردم و بیشتر شیرینی جات مصرف میکردم اما این در اوج عصبانیت بود و بعدش باز یه دنیا خودم روسرزنش میکردم که این چه کاری بودو چرا همین دوسه کیلو رو هم حفظ نکردی.
        در کل فکر میکنم جمع کل این سالها به 30کیلو برسه مثلأ هربار با هر راهی 2ی3یانهایت 4کیلو کم کرده بودم .
        و دلیل متناسب نشدنم رو شاید عجول بودن خودم بدونم که هربار با هر رژیم میخواستم به سرعت به اون وزن وهدف مورد نظرم برسم و وقتی که کند پیش میرفتم ناامید میشدم و ولش میکردم و باز مدتی رو برمیگشتم به روال قبل و بعد میرفتم دنبال یه راه دیگه اما باز نقطه سرخط بود.
        یه جورایی دیگه پذیرفته بودم که من لاغربشو نیستم و داشتم به جراحی ولیپوساکشن فک میکردم که اتفاقی با هپی فت تو اینستا آشنا شدم و الان احساس میکنم که این راه می‌تونه منو به آرزو وهدفم برسونه و امیدوارم که با کمک استاد جعفری عزیز و تیم خوب هپی فت این بار موفق بشم.
        یک دنیا تشکر و عذر خواهی میکنم که صحبتم طولانی شد…

        • سلام خانم احمدی عزیز
          خیلی خوش آمدید به هپی فت
          توضیحات بسیار عالی و کاملی بود. خیلی خوب تمرین رو انجام دادید.
          امیدوارم و مطمئنم که در این مسیر می تونید به اندامی که مد نظرتون هست دست پیدا کنید.
          موفق باشید.

  • سلام بعد از زایمان دومم بدلیل مشکلات روحی و افسردگی و مصرف داروهای اعصاب چاق شدم در واقع خودم رو کامل رها کرده بودم برای متناسب شدن از انواع رژیم‌های لاغری ،مصرف قرصهای لاغری ،دمنوشهای لاغری و ترد میل باشگاه رفتن استفاده کردم و کاهش ‌وزن های خوبی در حد بیست کیلو،ده کیلو ،پانزده کیلو و …داشتم ولی بدلیل نداشتن اراده و پر خوری عصبی و همیشه با استرس چاق شدن غذا خوردن و بی تحرکی چاق شدنم مواقعی تا یکی دو سال هم متناسب بودم ولی مجدد برگشت وزن داشتم و در حال حاضر هم بیست کیلو اضافه وزن دارم از طریق یکی از دوستانم که تجربه موفقی داشت با شما آشنا شدم امیدوارم از این دوره بهره لازم رو ببرم

    • سلام خانم فریبا
      خوش آمدید به هپی فت
      اون قسمتی از کامنتتون رو که نوشتید: “بدلیل نداشتن اراده” رو بعد از دیدن دوره ی در جستجوی لاغری دیگه نباید در دیالوگ های شما وجود داشته باشه!!!!
      اگه اون دوره رو ندید حتماً ابتدا اون دوره رو ببینید و بعد وارد چله نشینی بشید. اگر هم که دیدید مجدداً قسمتی که در مورد اراده صحبت کردم رو ببینید تا کاملاً قانع بشید که عدم تناسب اندام هیچ ربطی به نداشتن اراده نداره.
      موفق باشید.

  • تشکر از شما استاد گرانقدر
    درخدمتتون هستم

    مورد دیگری که فکر می کنم خیلی در چاقی بنده موثر بوده و هست خوردن عصبی ویا اشتهای عصبی است،که شما هم فرمودین که بدلیل ترشح هورمون شادی می باشد که با خوردن غذاهایی که برای ما دوست داشتنی هستند اتفاق می افتد.
    ولی من بدلیل نوع کاری که داشتم و دارم و استرس موجود در این دو کار خیلی عصبی هستم ،در خانواده که یک عصبی تمام عیار و در اجتماع به دلیل دوری از مردم و نوع حرفه ام کمتر عصبی می شوم و راحت تر از خانه هستم ،و این نه بدلیل عاشق خانواده نبودنم باشد بلکه در اجتماع نیازی نمیبینم با کسی درگیر باشم و برخوردی داشته باشم ،و این موضوع دلیلی بر انزوا طلبی من شده که موضوع خوردن حالا حس خوبی به من القا می کنه ،در واقع من از دوران نوجوانی متوجه شدم که آدمی فوق العاده اجتماعی و خانواده دوست هستم و بقدری شاداب و بشاش بودم که پای ثابت تمام اقوام برای مسافرت بودم،و خوردنی در کار نبود تا اینکه ازدواج کردم وبدلیل نظامی شدنم و مشکلاتی که در خانواده برایم پیش آمد این حالت شادی تبدیل به چیزی مثل خوردن برای رسیدن به آن حالت شادابی کاذب و زود گذر گردید،که‌در حال حاضر عصبانیت و اشتهای عصبی هم به آن اضافه شد.

    • جناب رمضانی عزیز
      شما فوق العاده عالی خودتون رو می شناسید و عالی می دونید که مشکل کارتون کجاست و همین برگ برنده شماست.
      پرخوری عصبی و احساسی مشکل 95% دوستانی هست که درگیر اضافه وزن هستند و من به شما قول می دم که تو هپی فت و کارگاه چله نشینی و بعد کارگاه فرمول رسیدن به خواسته ها به راحتی می تونید این مشکلاتتون رو فراموش کنید.

  • سلام جناب جعفری عزیز
    فکر کنم تنها مرد گروه باشم.
    ولی واقعا چاقی خسته کننده است.
    من یک نظامی بازنشسته هستم. البته پیش از موعد ۴۶ سال دارم و خیلی بهم ریخته هستم که می دانم بدلیل چاقی هست.

    در پاسخ به سوال اول باید بگم که تا سن ۱۷ سالگی به پینوکیو در اقوام معروف بودم ،وقتی سفره پهن می شد من یا خواب بودم یا مریض،در کودکی بدلیل نخوردن غذا یک بار برای ترساندن من رابه کلانتری محل هم تحویل دادن،که با وساطت همسایه ها از کلانتری به خانه برگشتم.واقعا دورانی بود.بعد از این سن بود که با خوردن نان و آب به خوردن علاقمند شدم،کم کم وزن گرفتم ،ولی بدلیل لاغری بیش‌از حدی که داشتم خوردنم اذیت کننده نبود ،تا اینکه برای رفتن به خدمت متوجه شدم ۹۰ کیلو وزن دارم.در خدمت بدلیل آموزش‌ها و بیماری کلیه ای که گرفتم و در بیمارستان بستری شدم به ۶۰ کیلو رسیدم.تقریبا تا قبل از ازدواج وزن خوبی داشتم،وحتی چند سالی بعد از آن ،ولی بدلیل دوری محل کار از محل زندگی ام ورانندگی شخصی که باید در صبح خیلی زود انجام می شد (قبل از اذان صبح) و برای اینکه بتونم بیدار بمانم،از روش‌های گوناگونی استفاده کردم،ترانه،رادیو با صدای بلند،چرت زدن پشت فرمان،هیچ کدام به اندازه خوردن خواب رو از بین نمی بره و به این شکل درگیر چاقی شدم.

    در پاسخ به سوال دوم باید خدمتتون عرض کنم که راههای بسیار زیادی انجام دادم از جمله رژیم لاغری که صبح ها بعد از خوراکی های پشت فرمان تا زمان بازگشت به خانه چیزی نمی خوردم ،ولی وقتی به خانه می رسیدم به قدری گرسنه بودم که از همان اول از روی گاز شروع به خوردن می کردم تا موقع خواب.
    قرصهای چربی سوز گوناگونی به واسطه همسرم که از کادر درمان می باشد به دستم می رسید و استفاده می کردم که خیلی اذیت کننده هستند،دفع کننده های چربی که واقعا مضر هستند،آمپول های انسولینی خاص که حتی فکر کردن در موردشون حالت تهوع شدیدی در من بوجود می آورد،دمنوشهایی که واقعا هیچ کاری برای آدم انجام نمی دهند و فقط چیزی بیش از یک حسی که پول دادیم و بخودمون بقبولانیم که داریم لاغر می شیم،چون بعضی ار این دم نوشها و داروها فقط بدلیل مواد تشکیل دهنده ای که دارن فقط اشتها کور کن هستند و موقع که اثرشان از بین می رود ولع خوردن وصف ناپذیری را در آدم شکل می گیرد که منجر به بازگشت نتنها ۲۰۰ گرم وزنی که کم کردیم بلکه اضافه شدن آن نیز می شود .
    من در این دوره‌ها تا ۲۰ کیلو هم کم کردم ول وقتی برگشت وزن داشتم تا ۲۵ کیلو هم بوده که یکی از آنها در همین چند ماه پیش بود که من تا ۱۲ کیلو در یک ماه کم کردم و به استپ وزنی رسیدم و با گران شدن این آمپولها دیگر نتوانستم استفاده کنم ودر مدت یک هفته با ۲۵ کیلو اضافه به جمع دوستان چاق برگشتم.

    در مورد پاسخ به سولات سوم و چهارم که فکر می کنم در دومین مورد پاسخ آنها را دادم.
    ولی موضوعی که همچنان گریبان گیر من هست ،در دوران بازنشستگی هم محل کار جدیدی که دارم و همچنان به نظر خودم چاقی را به همراه دارد رانندگی بیش از حد من ودوری محل کار و خوردن پشت فرمان جهت بیدار ماندن است.

    در مورد دوران هپی فت که من مزاحمتون شدم ،باید خدمتتون عرض کنم که دنبال داروی جدیدی برای خودن بودم که با شما آشنا شدم ، امیدوارم با یاری شما دوست و استاد عزیز بتونم بر مشکل خودم که چندین سال است خط باطلی بکشم .
    پیشاپیش از شما و همکاران عزیزتون کمال سپاس را دارم.

    • سلام دوست عزیزم احمد آقای عزیز
      چقدر اون داستان شما که گفتید شما رو بردن کلانتری جالب بود.
      چقدر خوب و عالییییییییییییی تمرین رو انجام دادید، دقیقاً منظور من از تمرین انجام دادن همینه که شما انجام دادید، با جزئیات و با حوصله. اینجوری هست که متوجه برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه شما میشیم.
      در ضمن شما تنها نیستند، من هستم کنار شما..
      آقایون دیگه ای هم هستند ولی در اقلیت هستیم در مقابل جمعیت خانم های محترم.
      من خیلی خوشحال میشم با شما یه گفتگو انجام بدم.
      تو واتساپ بهم پیام بدید
      09213231830

  • تمرین روز اول چله نشینی
    جواب سئوال یک : من قبل از ۱۳ _۱۴ سالگی خیلی لاغر بودم از این سن به بعد کم کم کمی تپل شدم تا دیپلم و فوری قبولی دانشگاه و سریع ازدواج . بعد از ازدواج وزنم بالا رفت ولی با رژیم و ورزش دریه حد متعادل خودم رو نگه میداشتم یعنی افزایش وزن پیدا میکردم رژیم و ورزش شروع میشد وزنم پایین میومد دوباره رژیم و ورزش که کنار گذاشته میشد دوباره افزایش وزن و..
    در دوران بارداری متاسفانه یکی از عزیزانم رو ازدست دادم .بارداری + سوگ منجر به پرخوری های عصبی وبدنبال آن افزایش وزن زیاد. و این پروسه افزایش و کاهش وزن تا کنون وجود داره

    جواب سئوال ۲
    رژیم های سنگین مثل رژیم سیب فقط سیب میخوردم رژیم آب فقط آب میخوردم
    رژیم کتوژنیک . رژیم مواد پروتیینی .
    ورزش های سنگین کار با دستگاه ، ایروبیک ، شنا ، یوگا ، پیلاتس. خرید دستگاه تردمیل و تردمیل زدن در خونه ، پیاده روی
    استفاده از قرص ها و دمنوش های لاغری همه این ها وزنم کم میشد البته نه اندازه دلخواه به محض کنار گذاشتن رژیم و ورزش، دوباره افزایش وزن داشتم حتی بیشتر از قبل.
    (البته تاثیر ورزش درحدنرمال رو در ایجاد حال خوب نباید نادیده گرفت .)
    تا اینکه براساس توصیه دوستان تصمیم گرفتم جراحی معده انجام بدم در ۱۵ _۱۶ سال قبل . فنر در معده گذاشتن برام تا زمانیکه فنر بود چون نمیتونستم غذا بخورم کاهش وزن شدید و رسیدن به وزن ایده آل داشتم .( تا دو سه سال این فنر میتونه در معده باشه سپس باید خارج بشه ) با در آوردن فنر، دوباره کم کم وزن شروع کرد به بالا رفتن.
    حدود ۷ _ ۸ سال قبل این بار عمل اسلیو معده انجام دادم وزنم دوباره پایین اومد البته نه در حد ایده آل خودم ولی باز هم خوب بود بعد از دو سه سال بعداز این عمل هم دوباره وزن در حال بالا رفتنه چون معده خاصیت ارتجاعی شدید داره یعنی معده حتی با جراحی هم کوچک شده باشه غذا زیاد بخوری کم کم حجم معده زیاد میشه و الان هم که دائما باید مراقب خوردنم باشم ورزش میکنم منتها این ورزشم بیشتر بخاطر ایجاد حال خوبم هست در کنارش هم جلوگیری از افزایش وزن بیشتر

    جواب سئوال ۳
    شاید اگر همه وزن هایی رو‌که کم کردم رو جمع بزنم روی همدیگه ۸۰_ ۹۰ کیلویی بشه

    جواب سئوال ۴
    متاسفانه من پذیرفته بودم باورهای غلطم رو . مثل وراثت . کم کاری تیرویید . متابولیسم پایین . ولی با گوش دادن هر ۴ ویس ( در جستجوی لاغری ) استاد، متوجه غلط بودن این باورهام شدم یا زیاد خوردن بعد از ناراحتی و استرس رو متوجه شدم که یه ذهنیت و باور غلط رو از کودکی آموخته بودم
    علت برگشتن دوباره به چاقی پس از کاهش وزن رو همین باورهای غلط وپذیرفتن آنها میدونم و اینکه آنقدر گرسنگی میکشیدم در این رژیم ها و اذیت میشدم که ولع خوردن در من ایجاد میشد و دوباره پرخوری میکردم و افزایش وزن…

    • سلام خانم حداد عزیز
      چقدر عالی تمرین انجام دادید و چقدر کامل و جامع بود تمرین شما.
      همینطور با تمرکز و تعهد ادامه بدید بهتون قول می دم که به دستاوردهای بینظیری دست پیدا می کنید
      مرحبا و دست مریزاد.

      • سپاس استاد . با توکل به خدا و کمک از خودش و اینکه وجود شما رو دستی از طرف خدا میدونم که برای کمک به من و دیگر دوستان هستید و سپاس از خانم یوسفی عزیز که مامورشدازطرف کائنات تا این راه رو به من نشون بده .

  • سلام
    من از بچگی چاق بودم مادرم کنار شیر خودشون شیر خشک هم بهم میدادن و طبق گفته خودشون از وقتی ۴۰ روزم شد بهم عصاره گوشت و … میدادن .چون باورشون بر این بود و هست که بچه تپل بچه سالمیه …الانم دقیقا همسرم همچین دیدگاهی داره که آدم با رژیم گرفتن ضعیف و بالطبع زود مریض میشه!

    با توجه به اینکه خونوادم هیچ وقت همراهیم نکردن و همیشه یواشکی مجبور بودم رژیم بگیرم که وقتی متوجه میشدم بماران آگاهی و حرفهای اشتباه و منفی بوده که به سمتم اومده مثلا تو هیچ وقت لاغر نمیشی تو به خونواده پدریت رفتی ببین اونها همه چاق هستن پس وقت خودتو تلف نکن و با سلامتیت بازی نکن…

    من خداروشکر وقتی رژیم بگیرم خوب وزنم پایین میاد ولی نمیتونم تثبیت کنم و دوباره برمیگرده،تا الان که حدودا ۱۸ساله همیشه کم و بیش در حال رژیم بودم حدود ۲۰ کیلو کاهش داشتم که الان با اضافه وزن ۴۰ کیلویی! روبرو هستم

    دلیل اینکه نمیتونم تثبیت کنم با توجه به فایلهایی که تا الان گوش دادم راه و روش اشتباهم بوده درسته که گاهی زیر نظر دکتر هم بودم ولی محدودیتهای زیادی که تو رژیم داشتم و سختی های زیادی بابت ورزش به خودم میدادم گاهی روزی ۳ ساعت پیاده روی داشتم و در کنارش هفته ای چند ساعت شنا و بدنسازی…ولی اگه یه هفته نمیتونستم برم ورزش با اضافه وزن روبرو بودم

  • سوال اول.بعدازحاملگی دوتاپسرام خیلی چاق شدم ازسن سی سالگی به بعد.
    سوال دوم.ورزش کردن.رژیم گرفتن.داروگیاهی مصرف کردن.روضه گرفتن.
    سوال سوم.قبل ازسی سالگی ۶۵بودم بعدشدم ۸۶وفقط موقع رژیم۸۰شدم.
    بیشترچاقی من بخاطراشتهازیادمن به غذامی باشد.

  • سلام خسته نباشید
    تمرین روز اول:
    سوال ۱:از ۱۰سالگیم همش میگفتم از فردا از فردا نمیدونم به چه دلیل ولی میدونم ریزه خواری داشتم

    سوال۲:رژیم گرفتم هیچی نمیخوردم ورزش های سخت دارو های گیاهی که عطاری بهم پیشنهاد داد

    سوال ۳:دوکیلو باز ماه پیش برگشت شدم همون ۵۵ونیم کیلو

    سوال ۴:نمیدونم هر رژیمی هم میگرفتم مینوشت بدون بازگشت

  • باسلام
    الهه شمس هستم،۴۱ساله،۱۰۰کیلو
    ازوقتی شروع به چاق شدن کردم خیلی ساله میگذره،علاقه زیادبه آشپزی،دست پخت عالی،ازدواج ،همسری که چاقی منودوست داشت ومنوتشویق به خوردن میکرد( البته الانم هست) بچه های آروم وبی آزارم.بعدازهرزایمان ۱۰کیلواضافه میکردم.مهمترینش اینه که وقتی ناراحتم اصلاسیرنمیشم.

  • سلام زینب حسینی هستم ۳۸ ساله تا چندسال پیش مشکلی نداشتم و وزن متعادل ثابتی داشتم .چندسال پیش برای درمان افسردگی از داروی هومیوپاتی استفاده کردم که خیلی در درمانم موثربود اما وزنم در حد ۳ کیلو زیاد شد و بعد اون کم کم و درمدت ۷ سال وزنم بالا رفت الان حدود ۱۰ کیلو اضافه دارم
    درمان خاصی انجام ندادم فقط چند روزی از قرص لاغری فارما اسلیم استفاده کردم که دچار درد شدید در ناحیه شکم شدم و قطعش کردم و بعداز اون کلا شکمم متورم شد
    الآنم هیچ دارویی برای لاغری استفاده نمیکنم
    تا قبل از آشنایی با هپی فت، بی تحرکی و ریزه خواری و یبوست مزاج و عمل سزارین رو عامل اصلی چاقیم میدونستم

  • سلام.نرجس محمدیان هستم
    ۴۵ساله
    من ازکودکی نسبت به خواهرشیرزدم که ۱/۵سال ازمن بزرگتراست
    جثه ی بهتری داشتم ودرشت تر بودم.

    من۶۲کیلو دارم ودرظاهرخیلی اضافه وزن ندارم.فقط شکمم بزرگترازحدطبیعی است.

    وبدنبال کوچک کردن آن هستم.

    از زایمان اول،بعدازهرزایمان

    ابتداشکمم کوچک میشد.ولی بعدازچندهفته به حالت قبل

    یعنی همان چاقی وبزرگترازحدطبیعی میرسید.

    به نظرخودم:

    من تاقبل از زایمان اول

    غذاراخیلی باآرامش میخوردم.
    بعدازبدنیاآمدن فرزندم وشرایط موجود درمنزل

    ناچاربودم،غذاراخیلی سریع بخورم،وبالطبع خوب نجوم.

    ویک عامل دیگرهم:
    در ویارهای حاملگی فرزندانم
    درهرکدام،ولع خاصی نسبت به خوردن غذایاغذاهایی
    پیداکرده ام.

    تابحال کارخاصی برای لاغرشدن نکرده ام.

    فقط گاهی تمرین خوب جویدن،وباآرامش غذاخوردن داشتم
    آنهم مدت محدود.

    متاسفانه غذایی راکه دوست دارم،جوری میخورم که خیلی دیر سیر شوم.

    باتشکرازاستادوخانم خیری

    خداقوت

  • سلام خدمت استاد گرامی،دوستان عزیز. محسن نوری هستم 32 ساله متاهل ،تا بیست هفت سالگی وزنم خوب بود بعد نامزدی و ازداوج کم کم وزنم بالا رفت بخصوص بعد ازدواج وزنم در زمان نامزدی 83 بود خیلی خوب عالی بود و به مرور وزنم بالا رفت ،وبه 110 کیاو رسید،خیلی ناراحت دپرس بی حوصله شدم فقط دوست دارم هرچه سریع تر با کمک و راهنمایی شما سعی تلاش برسم به تناسب اندام ،ضمنا تیرو ید کن کار دارم به شدت یک سالی هست قرص میخورم .به خاطر سختی کار و کار ایستاده اصلا ورزش نمیتونم انجام بدم،هر بارم تصمیم گرفتم نشده دلیل لاغر نشدنم میتونه عصبی باش اصلا پیام گشنه گی سیری در یافت نمیکنم ،میگن که شما مزاج سرد بلغمی هستش ولاغر نمیشی یا به کندی میتونی وزن کم کنی ،دمنوشم فقط چای سبز استفاده کردم اما زیاد اثر بخش نبوده،ضمنا تند غذا میخورم شاید دلیل ارسال پیام مغزی همین باش .مرسی با تشکر

  • سلام استاد گرامي من مرضيه زريدوش هستم ٥٢ سالمه با وزن ۶۴ وقد ١٥١ بعد زايمان حدود ١٢ کیلو اضافه وزن پیدا کردم خودم سعی میکردم غذاهای پر کالری وچرب نخورم ناراحت بودم خوب ۲۵ سال قبل مثل حالا باشگاه نبود كارشناساي تغذيه جهت كمك وراهنمايي نبودن بعد از ٦ سال زايمان دوم واخر باشگاه رفتم كم وزن كم ميكردم رژیم گرفتم دمنوش خوردن کم می‌شد ام هیچکدام پایدار نبود اخیرا هم بخاطر کرونا که تو خونه موندم دایم وزنم زیاد میشد داشتم تصمیم میگرفتم که این چربیهای شکم که طی این چند ساله به طرف پهلو وپایین شکم کشیده شده بودن برم لیزر کنم که از لطف خدا با این گروه اشنا شدم و اطمینان دارم به وزن دلخواهم ۵۷ميرسم
    تقريبا با همه تلاشهايي كه انجام دادم تونستم ٦ كيلو كم كنم با رژیم دکتر کرمانی به وزن ایده ال رسیدم اما همکارام با واژه های منفی مثل چقد صورتت لاغر شده و… روحیه ام ضعیف شد وبرگشتم جای اول امیدوارم با کمک استاد جعفری هممون که با ی دل پر امید امدیم به هدفمان برسیم با تشکر از استاد

  • سلام به همه دوستان عزیز.من فرزانه منوچهری هستم ۳۴ ساله با قد ۱۶۰ سانت ۷۳ کلیو وزنمه.سال ۹۳ برای تناسب اندام بهتر رفتم بدن سازی چهار ماه باشگاه رفتم ۴ کیلو وزن کم کردم بعد باردار شدم و بعداز اون هم زایمان کردم.تا یک سال و هفت ماه بچه شیر دادم وزنم برگشت به وزن اولیم یعنی ۶۴ کیلو .یکم احساس چاقی میکردم زیر نظر پزشک تغذیه توی دوماه ۱۰ کیلو وزن کم کردم رسیدم به ۵۴ کیلو.دوسال اول خیلی خوب بود فقط توی ماه رمضان دو کیلو اضاف میکردم.ولی سال سوم سه کیلو وزن اضاف کردم یعنی سال ۹۸ شدم ۶۱ کیلو.وزنم ثابت موند تا اینکه اواخراسفند ۹۸ یه شب نمیه های شب تشنج کردم و رفتم تحت نظر دکتر مغز و اعصاب .چند نمونه قرص برام نوشت و گفتن احتمال چاق شدنتون هست ولی من خودم رعایت کردم تقریبا یک کیلو اضاف کردم.پاییز ۹۹تمام خانواده همسرم کرونا گرفتن یه استرس و فشار روحی روانی شدیدی روی من بود ولی دوره قرنطینه ها تموم شد و خدارو شکر همه خوب شدن ولی یک ماه بعد یعنی از اول آذر ۹۹ من شروع کردم به چاق شدن بیش از حد میلم به شیرینی‌جات زیاد شد .همش دلم میخاد با خوردن تنقلات خودمو سرگرم کنم از هیچ چیز خوشحال نمیشم فقط با تنقلات خوردن آرامش پیدا میکنم تمایلم به نسکافه و گودی هم خیلی زیاد شده.ازمایش هم دادم هیچگونه مشکلی به جز کم خونی ندارم.الان وزنم شده ۷۳ کیلو .از اندامم بدم میاد ناراحتم‌ که چاق شدم احساس سنگینی میکنم.دوست دارم وزنم برگرده به ۵۸ کیلو.

  • سلام ب استاد جعفری و خانم خیری عزیز دوستان عزیزم من لیلا کریمی هستم بعد از ازدواج چاق شدم ۲۶,ساله پیش ب نظر خودم علت چاقی همسرم بودن ک من رو تشویق ب خوردن میکردن و اینکه من همیشه ضعف داشتم فشارم پایین بود سرگیجه طوری ک در کارهای روزانه رو نمی تونستم انجام بدم بعد ها ک حامله شدم در سن ۱۸,سالگی ضعف ام بدتر شد دیگه مجبور بودم ب خاطر بچه ام ک شده بخورم وگرنه اصلا آدم خوش خوارک نیستم از خوردن خسته میشم ۸۰درصداز خوراکیها رو دوست ندارم همیشه ب زور خوردم هیچ لذتی هم برام نداشتن برای ک از قرص آهن و سرم خسته ام تا حالا هم رژیم نگرفتم ورزش نکردم اصلا علاقه ی ب رژیم و ورزش ندارم ولی قرص چربی سوز خوردم دریغ از یک کیلو کم کنم چون تلاش زیادی هم برای لاغری نکردم حسشو نداشتم ولی از وقتی ک با هپی فت آشنا شدم ب کمک استاد بزرگوار م قوانین رو یاد گرفتم باورم هام رو تغییر دادم حالم خیلی خوبه نزدیک ۸, کیلو ثابت کم کردم ولی هنوز ب وزن دلخواهم نرسیدم انشاءالله ب لطف خدا و استاد عزیز بتونم ب وزن دلخواهم برسم

  • سلام روزتون بخیر فاطمه رحمانی هستم
    من حدوداً از زمانی که کرونا شروع شد شروع کردم ب چاق شدن و البته حضور نامزدم توی زندگیم بیشترین تأثیرو داشت(حدودا 2 سال پیش) که منو مجبور میکرد ب بیشتر خوردن و مجبور میشدم بیشتر از ظرفیتم غذا بخورم توی دوران قرنطینه هم کیک پزی میکردم هر روز و غذاهای سرخ شده و فست فود درست میکردم تو خونه که یهو ب خودم اومدم و متوجه شدم 10 کیلو اضافه کردم
    برای این که لاغر بشم اول شروع کردم ب باشگاه رفتن اما چون کرونا بود باشگاه مدام تعطیل میشد شروع کردم حدودا یک ماه خودم توی خونه ورزش کردن فایده نداشت دمنوش لاغری دکتر بیز رو مصرف کردم نتیجه نداشت رژیم لیمومی رو ثبت نام کردم نتونستم اجرا کنم طبق همون یه رژیم من دراوردی اجرا کردم که تاثیر چندانی نداشت شروع کردم ب پیاده روی روزی 1 ساعت و دمنوش لاغری شربو رو سفارش دادم رژیم شک گرفتم و تمام راهکارهایی که توی اینترنت زده بود برای لاغری رو امتحان کردم (مثلا 7 روز ناشتا خوردن سیر و عسل یا لیمو جعفری زنجبیل و……)
    تقریبا 3 کیلو توی این 2 سال تونستم وزن کم کنم
    قبلا تا یه کوچولو تپل میشدم با کنی نخوردن و تحرک بیشتر لاغر میشدم اما فکر میکنم الان چون سنم روی 30 سال هست لاغری برام سخت شده و این که ب قول دکتر سنتی معده ام سرد و مرطوب شده ب سختی میتونم لاغر بشم

  • درود خدمت استاد گرامی که مثل یه فرشته اومدی توی زندگیمون ودرود خدمت همگی
    من کبری احمدی هستم ۵۰سالمه قدم۱۵۵ متاهل وزنم۱۰۰کیلو من ازدورانه سال آخره دبیرستان چاق شدم علتشم تنقلات زیادی بود که از بوفه مدرسه میخریدم تافی شکلات کاکائو اسمارتز زیادی میخوردم تا اون موقع من خیلی اندام نرمالی داشتم واصلا توی نخ چاقی ولاغری نبودم یه چیز مهمی که سر ازش درنیاوردم اینکه من اون موقع ۱۶۰ قدم بود الان نمیدونم چرا قدم کوتاهتر شدم یعتی وزنم باعث شده
    وتوی این همه سال هی چاقتر شدم البته خیلی پلووچلو اونم بانون دوست دارم شیرینی که جای خود داره وخیلی سعی کردم به دفعات زیاد که لاغرکنم همه کاری کردم رژیم ودمنوش وورزش وپیاده روی هیچ کدام جواب نداد ولی از همه مهمتر یک سال در عرض دو ماه ۱۶کیلو لاغر کردم ماه رمضان شروع کردم سحری یک لیوان شیر بادوتاخرما تا افطاری که از این سوپ های آماده واین مهمه یه مدل قرص لاغری از بانه میاوردن شبی یکی میخوردم در عرض دوماه ۱۶ کیلو کم کردم
    ولی یهوی دوستانم گفت دیشب از تلویزیون قرصی که میخوری پخش کرده وخوردنشو ممنوع کرده ومیگفتن شیشه داشته ومن دوماه بود ناخواسته شیشه مصرف میکردم ونمی دونستم ولی روز به روز چشمام ضعیف میشد وزبونم عین یه تیکه چوب خشک میشد خلاصه گذاشتم کنارودوباره کم کم چاق شدم از۹۶به۸۰رسیدم خیلی خوب شدم اینقدر سبک شده بودم که آرزومه یه بار دیگه به اون سبکی برسم وطی این سالها حدود ۱۰۰کیلوی سرجمع کم کردم بارها تصمیم گرفتم عمل جراحی انجام بدم حتی یه بار رفتم اصفهان ودکتر برام نوبت زد ولی ترسیدم دیگه ننی دونم چکار کنم هر راهی میرم تایک هفته نهایتن دوهفته ولی رها میکنم بخدا اصلا از زندگم لذتی نمی برم فقط همیشه به خدا میگم این آخرای عمری خودت یه جوری به راحتی لاغرم کن خودم دیگه نمی تونم ایندفعه میگم شماروخدافرستاده امیدوارم ایندفعه بشه ان
    شاالله

  • سلام وقتتون بخیر
    جمالپور هستم 39 ساله ، قد 170 ، وزن 93 کیلو .
    شروع چاقیم از سن 24 سال به بعد شروع شد و تا قبل از 24 سالگی 57 کیلو بودم ، شکمی صاف و اندامی تراشیده . هیچ مسیری رو با ماشین نمی‌رفتم ، پیاده رویم خیلی زیاد بود و در عین حال غذا هم زیاد می‌خوردم . همه تعجب میکردند با روزی 3 بشقاب برنج من چطور خوش اندام موندم و چاق نشدم .
    تا اینکه دو جای مختلف همزمان شاغل شدم و تحرکم کلا از بین رفت تا جایی که تا سر خیابون باید با ماشین میرفتم . هم وقتم کم بود هم از خستگی توان راه رفتن نداشتم . محل کارم نزدیک غذاخوری های زیادی بود و چون شیفت شبم کار میکردم اکثر اوقات با همکارم از بیرون غذا می‌گرفتیم و دیر وقت غذا می‌خوردیم .
    در عرض 2 سال ، از 57 به 84 رسیدم . کم کم صدای همه درومد که چقدر چاق شدی چی کار کردی با خودت و ازین حرفا …..
    از طریق تبلیغات با انواع قرصهای لاغری چه گیاهی ، چه شیمیایی آشنا شدم و متاسفانه مصرف کردم . جالبه که هر کدوم از آشنایان استفاده میکردند در همون ایام مصرف ، لاغر میشدند ولی من نه که نه .
    رفتم سراغ دمنوش های مختلف از برند های مختلف ولی بازم نه که نه .
    رفتم دکتر تغذیه ، بازم نه .
    رفتم سراغ رژیم‌های مختلف از رژیم میوه ، خام گیاه خواری ، کتوژنیک ، سبزیجات ، سوپ ، …… بازم نشد .
    البته بگم بعد از هر رژیم ولع خوردنم بیشتر و بیشتر و حریص تر میشدم و وزنم کم که نمیشد ، بیشترم میشد .
    دیگه تصمیم گرفتم برم باشگاه سایز و لاغری از یه سری دستگاه هایی استفاده کردم که خبر نداشتم چه جنایتی در حق خودم میکنم .
    در عرض 7 ماه 20 کیلو اومدم پایین . صورتم خراب شده بود و یکباره تمام ویتامینهای بدنم رو از دست دادم . دردهای ناشناخته اومد به سراغم که تا الان هیچ پزشکی نتونست درمون کنه و دو سال تمام توی خونه بستری بودم و وزنم برگشت به 85 .
    رفتم طب سوزنی . کربوکسی تراپی انجام دادم و الآنم 93 کیلو هستم .
    راه های اشتباهی رو طی کردم که نتیجه بدی داشت .
    شماتتهای زیادی شنیدم و می‌شنوم .
    دیگه اسم رژیم و ورزش میاد حالم بد میشه و واکنشی بدنشون میدم .
    غذا خوردن رو دوست دارم . وقت و بی وقت با اشتها غذا و تنقلات میخورم و شده تفریح برام . علت چاقیم رو نه وراثت می‌دونم نه ورزش نکردن . فکر میکنم چون ذهنم درگیر بود خودم رو رها کردم .
    اینجا دیگه آخرین جایی بود که بهش پناه آوردم .

  • با سلام خدمت آقای جعفری و خانم خیری وگروه هپی فت،خلیلی هستم 48ساله ،قد 164 وزن 104کیلوگرم.در بچگی و نوجوانی،وزن متعادل ونرمالی داشتم تا حدی که اطرافیانم تاکید داشتن مواظب این قیافه نرمالم باشم .تا اینکه به خاطر مشکلات هورمونی در سن رشد ونوجوانیم مجبور به استفاده از آمپول های هورمونی شدم ،در طی استفاده از این آمپولها که سه ماه طول کشید من تبدیل به یک آدم دیگه ای از نظر شکل و قیافه شدم ،چربی شکمی از همه بیشتر نمایان بود ،اینقدر چاق شدم که هر منو میدید تعجب میکرد ،بعد از ازدواجم در سن بیست سالگی ورزشو شروع کردم،لاغر میکردم ،بعد چند وقت که ورزش نمی تونستم ادامه بدم چاق میشدم .به خاطر مشکلات بعد ازدواج قرص اعصابم مصرف میکردم .اما نه ورزش ونه قرص تاثیر نگذاشت ،ولی بازم دست از تلاش برنداشتم ،رژیم غذایی های سخت برای شش ماهی گرفتم وزنم خیلی پایین آمد .بعداز بچه دارشدنم به علت دیسک کمری که گرفتم ،دیگه ورزش نتونستم برم ،چون حدود دو سال دیسک کمر ،با ویلچر جایی میرفتم ،وعملا فلج شدم.که باعمل فصد بهبودی نسبی به دست آوردم ،در مدت دیسک خیلی داروهای کورتونی استفاده کردم .ولی روز به روز وزنم زیاد شد .شاید از اول چاقیم که پانزده سالم بود تا الان که سی دو ساله چاقم ،روی هم رفته بیست و پنج کیلویی لاغر کردم .برگشت بدتری داشتم.وشیرینی اصلا دوست نداشتم ،صبحانه سبک ولی نهار .شام ،میخورم تا سیر بشم .از رژیم هایی که گرفتم جز ضعف سردی دست وپاهایم چیز ی در ذهنم نیست .وناراحتی که همه میتونن غذا بخورن ولی چرا من بد بخت به خاطر اختلالات هورمونی از نوجوانی به عنوان آدم چاق معرفی شدم .عوارض روحی و روانی بدتر از خودش گریبانو گرفته ،الان من فشار ،قند .چربی دارم .وباهر غذایی اذیت میشم.من به حرف های استاد گوش کردم و لذت بردم ،چون آرزوهای منومیگفت واگه برای من اتفاق بیفته ،معجزه ای رخ خواهد داد.به امید خودش.

  • سلام وقت به خیر
    من زهراهستم باقد۱۶۱ووزن۹۸
    و۴۸سال سن …
    من هیچ زمان در زندگی وزن ایده الم رو نداشتم اما تا قبل از ازدواج به این شدت درگیر چاقی نبودم واز وزن۶۸کیلو راضی بودم
    متاسفانه از حدود سال ۷۵ذره ذره وبدون خیال چاقی وبدون نگرانی چاق شدم
    همیشه گمانم این بود که من تااراده کنم خیلی سریع بایه رژیم سفت وسخت به وزن دلخواهم نزدیک میشم وهمین عامل باعث شد مغرور بشوم و یهو چشمم رو باز کنم وببینم ۱۰-۱۵کیلو چاق شده ام 😔😔وپس از بچه دار شدنم هی کار سخت وسخت تر شد .هربار باکلی انرژی به سراغ دکترهای تغذیه برجسته میرفتم وباتمام توان شروع به انجام دستورات ایشان میکردم …حالا که فکر میکنم میبینم شاید اگر تمام وزنهایی روکه با تمام عوامل (انواع دکترهای تغذیه ودست اخر به اجبارجراحی اسلیو…)کم کردم روی هم حساب کنم شاید از ۱۲۰کیلو بیشتر باشد 🙈🙈🙈اما باکمال تاسف حتی جراحی هم نتوانست مرا به مقصد نهایی برساند چون همانطور که فرمودید ذهنم همچنان چاق هست😔😔😔
    ومتاسفانه الان حدود ۲۰کیلو از ۴۷کیلو‌وزنی که پس از جراحی کم کردم برگشته به اضافه اینکه کم کاری تیروئید وزانودرد وتپش قلب هم پیداکرده ام که این عوامل باعث شده پیاده روی هم نداشته باشم و دوباره دلواپسی واون حال بد دوران چاقیم برگشته 😔😔😔😔
    در واقع ارزوی همیشگیم این بوده که باروش درست وزن کم کنم وبران پایدار باقی بمانم
    امیدوارم که این چله مرابه ارزویم نزدیک ونزدیکتر کند ان شالله 🙏🙏🙏🙏🙏

  • سلام و دروود خدمت استاد گرامی و هم گروهی های عزیز.
    بنده سمیه دهقانی هستم 117کیلو ،سن 34سال است.
    از ابتدای تولدم تا زمانی که ازداواج کنم بسیار خوش اندام و وزنم متناسب با سن و اندامم بود بعد از زایمان وزنم روی 100رفت بعد از اون بسیار مصمم ورزش کردم و 15کیلو وزن کم کردم اما هیچ وقت از وزن 85پایین نیومدم.من سرکار میرفتم اوضاع خوب بود و من 85کیلو .از وقتی کرونا اومد و قرنطینه شروع شد من دیگه نتونستم جلوی وزنم رو بگیرم و وزنم از 85 رسید به 120 علتش هم کم تحرکی هست که دارم من خیلی کم تحرکم میتونم بگم بی تحرک تنبلم و ورزوی میشه که توی خونه هم تحرکی ندارم واقعیت انگیزه ام رو به زندگی از دست دادم نه اینکه چاق هستم احساس میکنم به درد هیچ کاری نمی خورم و الان از یک ماه پیش استارت لاغری زدم تونستم با کمی تحرک 4کیلو کم کنم و الان 116کیلو هستم.

  • سلام مهناز هستم ۵۴سالمه،وزنم۹۷کیلو قد ۱۶۰قبل از ازدواج ۵۵کیلو بودم خیلی مواظب اندامم بودم ولی به خاطر مشکلات زیاد دیگر خودم رو فراموش کردم وقتی به خودم اومدم که وزنم خیلی بالا رفته بود شروع کردم به این که خودمو لاغر کنم رژیمهای مختلف کمی وزن بیامد .پا یین ولی دوباره بر میگشت سر جاش از رژیم دکتر کرمانی تا ورزشهای سنگین که الان زانوم اب اورده رژیم گیاه خواری کردم ۱۰کیلو کم کردم ولی بعد۷ کیلو هم اضافه کردم بعد سراغ کؤیکیشن که همون چربیهارو فیرز میکنن را هم کردم کمی کم شد ولی دوباره برگشت خیلی خسته شدم چون پیادهروی می روم ولی خیلی زود خسته میشوم ولی به قول شوهرم ۳۰کیلو گونی برنج همش داری حمل. میکنی استخوان درد شدید دارم حتی اخرش هم به سرم زد که برم معده ام را کوچک کنم راستیش اصلا خجالت میکشم دیگه از اندام خودم بدم اومده امیدوارم که با این چله نشینی نتیجه بگیرم انشا اله

  • سلام خدمت مدیر محترم گروه من سیما هستم با زن حدود 100 و163 سانتیمتر قد 42 ساله دارای دو فرزند از بچگی چاق بودم تا قبل از دانشگاه در وزن 96 بودم دوران تحصیل در دانشگاه به خاطر تحرک وپیاده روی وکمتر غذا خوردن در طول چهار سال خیلی لاغر شدم به توری که همه تعجب کردن تا بعد از بچه اول به وزن 66 رسیدم به خاطر شیر دهی و تحرک زیاد ولی بعدا ز بچه دوم با در حاملگی وبعد از آن از 96 کیلو پایین تر نیومدم وبعداز آن با ورزش نه رژیم وزنم به 89 رسید دوباره کمی رژیم گرفتم ولی از رژیم ها خوشم نمی آمد چون همیشه مواد رژیم در منزل موجود نبود البته من باید بگم فوق العاده آدم استرسی هستم وموقع استرس زیاد می خورم ولی تواین چند سال اخیر ورزش را کنار نمی گذارم خیلی دوست ندارم خودم وزن کنم ناامید بودم همیشه یه کمک ویاور میخام که کمکم کنه الان خیلی امید وار شدم که بتونم با برنامه شما بتونم به تناسب اندام برسم

  • سلام و درود خدمت استاد گرامی و نجمه جانم و تمام دوستان پرقدرتم
    من نعیمه جاوید هستم ٣٩ سالمه با قد ١٦٣ و وزن ٩٨
    من از بچگی چاق بودم و خانواده ام از اینکه من چاق هستم و به قول خودشون بامزه و بانمکم خوشحال بودن و هر چیزی که من تو دوران بچگی میخواستم بهم میدادن یادم میاد که مادربزرگم میگفت وقتی حدودا ۵یا۶ساله که بودم با هم به خرید میرفتیم اگر کره و یا خامه میخریدن اگر من میخواستم کره و یا خامه رو بخورم بهم میدادن و اصلا سعی نمیکردن جلوی ازاین قبیل خواسته های منو بگیرن
    و چون من هم بچه اول بودم و هم نوه اول خیلی بهم از نظر خوراکی رسیدگی زیادی میشد و باعث شد از همون بچگی من چاق و چاقتر شوم و این وضع همچنان ادامه داشت به سن دبیرستان که رسیدم چون هم سنهای خودم رو میدیدم که هیکل خوب و لاغری دارن شروع کردم به رژیم گرفتن و ورزش کردن به طوری که از خونه تا مدرسه رو که یه مسافت ۵کیلومتری بود رو هر روز پیاده میرفتم و برمیگشتم وزنم اون زمان خیلی خوب شده بود و نرمال شده بودم و لی مدت زیادی طول نکشید تا زمانی که در دوران دانشگاه به قول خودم تحرکم کم شده بود دوباره چاق شدم و زمانی هم که ازدواج کردم به خاطر ازدواجم هم رژیم گرفتم و هم باشگاه رفتم و کلی لاغر شدم ولی بعد از ازدواج دوباره برگشت
    خلاصه من خیلی راهها رو تجربه کردم از دمنوش لاغری / رژیمهای مختلف و ورزشهای گوناگون و حتی دستگاههای غیر تهاجمی لاغری اما یا اصلا نتیجه نداشت یا اگر هم نتیجه ای میداد زود وزنم برمیگشت و این برام خیلی عذاب آور بود
    در طول این مدت شاید حدود ۲۰کیلو ۲۵کیلو هی لاغر و چاق میشدم
    این رو هم بگویم که من اصلا آدم پرخوری نیستم غذام به اندازه بچه هاست و همیشه ترس از خوردن و چاق شدن دارم و اصلا غذا خوردن برام لذت بخش نیست
    امیدوارم و حتما تو این دوره میتونم با کمک خدا و استاد گرامی به وزن و رویای همیشگیم برسم و این رو با تمام وجودم دریافتم که تنها راه رسیدن به تناسب اندام هپی فت هست
    به نظر من باورهای اشتباه درباره تناسب اندام و عادتهای همیشگی و اشتباه در ارتباط با غذاها منو چاق کرده و چاق نگه داشته و من اول باید ذهنمو از چاقی و باورهای چاقی پاک کنم تا بتونم به وزن ایده آلم برسم ان شاالله 🙏🌺🌺🌺

  • سلام خدمت جناب جعفری و دوستان ،آزاده شمس هستم ،سن ۴۲،قد ۱۶۰،وزن ۱۰۰،از کودکی تا حدود سی سالگی وزنم متعادل بود چون خودمم دوس نداشتم لاغر باشم،از سی به بعد یکم وزنم بیشتر شد چن باری دارو گیاهی گرفتم و کلاس ورزشی ام میرفتم البته هی ول میکردم ،چون تصمیمم جدی نبود ،شوهرمم میگف زن نباس لاغر باشه،چن سال پیش سرکار رفتم کارم زیاد بود بعد متوجه شدم وزنم کم شده خوشم اومد ولی به علت تغییر مکان نرفتم سرکار،گاهی اوقات پیاده روی میکردم،پارسال زمستون یه اتفاق بد برای دخترم افتاد منم دچار افسردگی و استرس شدم که از اون زمان پرخوری عصبی پیدا کردم ،هنوز حالم خوب نشده بود که برج یک پدرم فوت کرد بعد خودم کرونا گرفتم ،خوب شدم بعد پدرشوهرم فوت کرد این چن ماه بدترین اتفاقای زندگیم افتاد و من هرچی میخوردم سیر نمیشدم الان شدم صد کیلو و تصمیم دارم تا عید سی کیلو کم کنم،تا قبل اینکه پرخوری عصبی بگیرم نه شیرنی جات میخوردم نه غذام زیاد بود ،نه تنقلات زیاد میخوردم،الان یکم فشار عصبیم احساس میکنم کمتر شده ،امیدوارم بتونم به هدفم برسم

  • سلام وقت بخیر. فاطمه خردمندان هستم.
    57 سالمه. متاسفانه دلیل اولیه چاقی من توجوانی اهمیت به حرف دیگران بود که خوب بارداری طبیعتا چاقی دنبال داشت ولی همون موقع که 61 کیلوبودم خودم رو100 کیلو میدیدم. حالا که بعد رژیم بااینکه وزنم بالا هست بعضیاتحسین میکنن. بعضیام میگن باز رژیم بگیر. تایادمه رژیم گرفتم وهرباربازبالاترازقبل رفته.متاسفانه موقع بارداری وشیردهی هم زیادمیخوردم واین عادت برام موند. کلا عاشق خوردن بخصوص شیرینی هستم.
    آخرین بار118 بودم که حدود30کیلوکم کردم. بارژیم وورزش که اصلش رژیم اصولی بود.
    الان 13 کیلوبرگشته وباتوجه به سنم ومتابولیسم پایین کمترازسابق میخورم ولی اصلا پایین نمیاد فعلا دارم سعی میکنم نگه دارم وزنموولی متاسفانه گاهی شبها یابه دلیل عصبانیت یابی دلیل مثل دیوانه ها میخورم.
    البته تکراراینکاربه نسبت سابق کم شده. ولی ازاین ناراحتم که باوجودکالری کم چراوزنم راحت کم نمیشه. وبالارفتن وزنم راحت تره.
    لازم به ذکره که چاقی زیادم ازوقتی شروع شد که داروهای اعصاب خوردم. الان کمترمیخورم ومیخوام باوجوداسترس وافسردگی نرم دکتر چون واقعا داروها چاق کننده واشتها آورن منم که اشتهای واقعی وکاذبم زیاد.
    دمنوشها وپودرهای گیاهی لاغری هم بجای کاهش وزن برام اضافه وزن میاره.
    دلم میخوادمیشدبدون رعایت کالری شماری معمولی میخوردم مثل هزاران آدم دیگه که نه ترازودارن ونه کالری شماری. متاسفانه وقتی تنها هستم وتوخونه بیشترمیخورم ولی تومهمونی وجلودیگران ازخوردن زیادخجالت میکشم.
    بنظرمن توسن جوانی بجای رژیم تلاش کنن ثابت بمونن جواب بهتری میگیرن فکرکنن 20 کیلوبیستربودن وحالا وزن کم کردن.

  • سلام مریم هستم
    من از بچگی همیشه لاغر بودم تا زمانی که توی سن پایین ازدواج کردم و بلافاصله باردار شدم واز ۴۸کیلو به ۷۰کیلو رسیدم ولی خدارو شکر بعداز زایمان تونستم وزنم کم کنم وتا بعداز زایمان دوم هم همین طور بمونم ولی زایمان سوم وزنم به ۹۰کیلو رسید وبعد از اون هم دوباره تونستم خودمو به ۶۵کیلو برسونم و نگه دارم حدود ۷سال همین طور وزنم خوب بود تا این که الان حدود ۳سال هست که دوباره وزنم کم کم بالا رفته وبه۸۵کیلو رسیده و هر قدر ورزش و رژیم وپیاده روی دمنوش قرص لاغری امتحان میکنم نهایت تا ۵کیلو کم میکنم و دوباره خسته میشم همه رو کنار میذارم ودوباره به وزن قبلی برمیگردم فکر میکنم تو این مدت تقریبا جمعاچیزی حدود۵۰کیلو کم کردم ودوباره برگشته من بیشتر از این که تنقلات وشیرینی جات بخورم به خوردن غذا علاقه ی بیشتری دارم

  • سلام من لیلا هستم
    ازوقتی ک فهمیدم چاق هادوست داشتنی وزیباهستن همه چاق هارودوست دارن چاق وگوشت سفیدداشتن وهرکس نداره ،چاق وتوپول ها هاتو دل برو وطرفدارزیاددارن،قوی هستن،لباس ب تنشون قشنگ میشینه مثل لاغرامردنی نیستن استخوانی وشل وول نیستن ،خانواده هادنبال دخترای توپل هستن واسه ازدواج ،مردهاعاشق زن های توپولن ،پدرومادر وخانواده ام عاشق بچه توپول بودن منم لاغربودن همش بهم میگفتن مردنی مثل جوجه ای چوب درختی مثال خواهرام وتوپولای فامیل ومیزدن منم دنبال راهکاری بودم چاق بشم و شدم😩 ازوقتی ک بچه بودم کلاانقدرگفتن ازخودم واندام زیبای متناسبم ک داشتم فرارمی کردم حتی فامیلاهم میگفتن همش دنبال توپول بودنم بودم دایم بیشترمهمونی هانمیرفتم مسخره نکنن ومیکردن همه بعد دیپلوم ک گرفتم دیگه آزادبودم وگفته بودن هرکس پشت کنکورباشه چون فعالیت نداره ومیشینه چاق میشه استادربله زده شد هرروزمیدیدم داره چیزایی توبدم اتفاق می افته چون خودمومجبورمیکردم بخورم چون باورچاقی وقرص چاقی دیگه خورده بودم روز ب روز توپول ترشدم بعد چندسالم ک ازدواج کردم وشنیده بودم بعدازدواج چاق میشی وشدم بیشتر دیگه شکم وپهلودارشدم وبعدم ک باردارشدم اینم یه باور ک بایدزیادبخوری بچه خوشگل وسالم وتوپول ب دنیابیاری ومنم ک لاغربودم ازبچگی خواستم بچه ام توپول بشه انقدرتوحاملگی خوردم ۲۵ کیلواضافه کردم بعدزایمانم ک شنیدم دیگه بچه دارشدی شکم وپهلوعوارض زایمان وداره برنمیگرده واونم برنگشت وهمچنان بعدبچه دومم هم همین باور وداشتم چاقی ودارم وشکم وپهلوهارودارم واضافه وزن ودارم
    بعدک فهمیدم سنگینم واذیت میشم لباس می پوشم دیگه شیک وجذاب دیده نمیشم آبروم میره جایی نمی تونم برم همش ازخودم وشکم وپهلوم دارم فرارمیکنن چون من چاقی ام فقط شکم وباسن وپهلوهس نمی تونم جایی برم وبیام اذیت میشدم ناراحتی وفکرلاغرکردنم هم ازاینجاشروع شد وهمش همسرم میگفت خیلی چاق شدی بشکه شدی داری می ترکی خانواده دیگه اعتراض میکردن کم بخور چ خبرته فامیلادیگه گله چاقی مومیکردن حتی خانواده شوهرم مسخره ام میکردم شکمم وهردفعه می امدن خونمون انگارچ کاربدی کردم توسرم میزدن حتی بچه هام مادرچاق نمی خواستن😭دیگه درگیرلاغری شدم وازچاقی وخودم ک متنفرشده بودم همش فرارمیکردم هنوزالانم اونجورم ازخودم فراری ام
    درصورتی ک ورزش رفتم،قرص ودمنوش خوردم، رژیم کم وبیش میگرفتم ،کم خوری غذا، گن ومشنباکشیدن شکمم ن تکون نمی خوردم بدترم شدم. حتی ۸ سالهانواع دوره های لاغری باذهن ورفتم کل وزن کم کردنام ۲۵ کیلو بود ولی هردفعه ب سرعت برق وباد برگشت خیلی ب شدت ب سختی کردم ب شدت تمام سریع برگشت اضافه وزیادترازکم کردنم
    دلیل متناسب شدن ونموندنم یکی خودمو باور وقبول ودوست ندارم خودمو شایسته ی لاغرشدن نمیدونم دهن بین مردن میدونم ک لاغرشدی بهت نمیاد سریع برگشت ب اولم بخاطرچالش هام وفکر وذکر زیادم همش پناه بردم ب خوردن وپرخوری عصبی ودرگیری باخودم وچالش وخوردنم، دستکاری کردن های بازعواقب بیرونی ام ویاس وناامیدکردن وسرافکنده کردنم وبی عرضه لقب دادن هاشون وقبول وباورنکردن خودم
    وهمش باخودم بدنم ب جنگ ولج بودم ناراحت شدم خوردم خوشحال شدم خوردم خودمواهمیت ندادم وازخودم وچربی هام فرارکردم ونفرت پیداکردم ک انگارخودم نبودن ونفرت باخودم بودوحتی هست الان درون ذهنم منوسرزنش میکنه ک توعرضه ولیاقت لاغری نداری لیاقت شکم تخت وپلوساعت شنی نداری
    پوشیدم لباسهای چسبان وشیک ونداری
    سبکی بدن ونداری توفقط بخوربترک ازبس فکرودرگیری باخودت ازعصبانیت هات چالش هات استرس وفکرهات پرخوری عصبی هات فقط پناه ب غذاببربخورهمون لحضه ای آروم شو عاشق غذاهاشو ن خودت خودت بدی وهمینطورم هس بخدا دارم ازخودم فرارمی کنم پرخورشدیدم وبخاطردردهام فقط می خورم چندین باراینجاتوهپی فت هم لغذش دارم اعتمادب نفس ندارم اصلا وپرخورعصبی ام واقعادردمیکشم ولی بازمی خورم امیدوارم دیگه واسه آخرین بار دیگه ب آرزوی همیشگی ک تودلمه ک متناسب شدن همیشگی هس برسم وبمونم واینجااعتمادب نفسم بالابره ب خودم وعشق ب خودم برسم الهی آمین🙏🌹

  • سلام. وقت همه بخیر . احتشامی هستم . ۱۶۸ قد . وزن ۸۸. سن ۳۴ سال . تقریبا از اول سن بلوغم شکمم بزرگ شد و همیشه وزنم نسبت ب سنم بیشتر بود اما چون قدم بلند بود وزنم خیلی تو چشم نمیومد اما برای خودم مهم بود . یکسال پشت کنکور بود .وزنم از ۶۷ رسید ب ۷۴ کیلو .البته کم کاری تیروئید هم داشتم. (تو این بازه زمانی کنکور تا رفتن ب دانشگاه قرص چربی سوز مصرف کردم ک تاثیر نداشت، البته بعد از اینکه وارد دانشگاه شدم ، (چون رشته م تربیت بدنی بود )رسیدم به ۶۷ کیلو. اما نسبت ب هم سن و سال هام ک این رشته رو میخوندن زیاد بود و انجام دادن فعالیت های ورزشی خیلی برام سخت بود . با تمام فعالیت های شدیدی ک داشتم وزن کم نکردم ، البته عضله سازی خوبی داشتم ، بهرحال سایز و اندامم تو اون بازه زمانی مناسب شده بود . بعد دوباره زمان کنکور ارشد از وزن ۶۸ رسیدم به ۷۸ کیلو . دوران ارشد رو با همین وزن گذروندم تا اینکه رفتم سرکار .سرکار چون دیگه فعالیتم فوق العاده کم بود وزنم شد ۸۴ کیلو .با طب سوزنی اشنا شدم ک خیلی خوب بود . وزنم شد ۷۹ کیلو و سایزم از ۶ رسید ب ۴ . بعدش ازدواج کردم و دوباره شدم ۸۴ کیلو . خیلی زود باردار شدم و ۹۲ کیلو شدم. الانم فکر کنم چون فعالیتم زیاده و شیردهی وزنم شده ۸۸ کیلو چون کار خاصی انجام نمیدم و فوق العاده میخورم و اشتها دارم . دلیل اینکه تا الان نتوستم به وزن ایده آلم برسم اینکه من اراده قوی برای به پایان رسوندن یه کار ندارم. خوب شروع میکنم و بد تموم میکنم. همیشه دنبال فرار کردن و بهانه اوردن هستم. فقط چندبار تو زندگیم یه کار رو اونجور ک دوست داشتم شروع کردم و تموم کردم .دلیل دیگه هم اینکه همیشه دوتا چیز تو زندگیم مثله یه کوه جلوم سد بودن ، یکی یادگیری زبان انگلیسی و یکی همین وزنم. فتح این دوتا قله برام شده رویا و یک (نمیتونم)خیییییلی خییییلی بزرگ تو ذهن و جانم و وجودم رخنه کرده .برای همین باید ذهنمو درست کنم. برام خیلی جذابه ببینم میتونم اینکار رو بکنم …

  • سلام وخسته نباشید خدمت استاد گرامی
    حسینی هستم من از ابتدای تولدم با وزن کم بدنیا اومدم حتی طی ده سال اول زندگیم کمبود وزن نیز داشتم از سن 17 سالگی که ازدواج کردم وبعد ان بارداری در طی بارداری اول حدود 20 کیلو اضافه کردم و از وزن 55 به 75 رسیدم حتی بعد بارداری هم وزنم کم نشد فرزندم حدودا 4 ساله بود که تصمیم به کاهش وزن گرفتم وطی 9 ماه از وزن 75به 62 کیلو با رژیم وورزش رسیدم ولی بعد گذشت دوسال دوباره به وزن 75 رسیدم و در سن 9 سالگی فرزندم به وزن 80 رسیدم که بارداری دوم شروع شد واینبار به وزن 92 کیلو رسیدم وبعد زایمان هم در همینوزن موندم تا 6 سالگی فرزند دومم که دوباره تصمیم به رژیم و ورزش گرفتم وبا رژیم خیلی سخت و ورزش زیاد 30 کیلو طی یکسال کم کردم این وزن 60 کیلو رو هم فقط تا دوسال تونستم نگه دارم دوباره رسیدم به 80 کیلو دوباره رژیم و ورزش سخت تا به 65 رسیدم پارسال تابستون شدم 65 ولی درحال حاضر 77 کیلو شدم دوباره . میدونم مشکلم پرخوری حتی سیر باشم و خوردن شیرینجات وغذا هرچی باشه . وتا امروز تقریبا60 کیلو رو هم کم کردم که متاسفانه همه با شکست وبرگشت همراه بوده

  • عرض سلام و درود به استاد گرامی
    بیشتر سالهای عمرم در پی رژیم و لاغری بودم و در نهایت بعد از کاهش وزن و امیدوار شدن دو باره وزن از دست رفته بر میگشت بالاخره فهمیدم علت شکست‌های من درون خودم است و باید روی مسئله ای غیر از رژیم ها و داروها و ورزش تمرکز کنم ولی نمی‌دانستم آنرا چگونه تغییر بدهم و دانش این کار را نداشتم و روزی که با این برنامه آشنا شدم حس خوبی پیدا کردم و بی صبرانه منتظر شروع دوره بودم و امروز با دید مثبت و اینکه مطمئنم موفق میشم را با امید به خدا شروع کردم باتشکر از جناب آقای جعفری

  • سلام وقت بخیر
    مهناز حسینی هستم قد ۱۵۹ وزن ۹۷ سن ۳۴
    من از سن ۷ سالگی اضافه وزن شروع شد چون تک فرزندبودم و مادرم اصرار داشت تپل بشم که بقیه بگن چه بچه ی خوبی بزرگ کردم 😖ادامه داشت تا۱۵ سالگی زمانی که بزور ترک تحصیل دادن منوانگار پرخوری عصبیم شروع شدوتوی ۳ ماه من ده کیلو بیشتراضافه وزن پیداکردم از اونجاشروع کردم ب کم خوردن صبحانه کم ناهار کم شب سالاد یا میوه که اونم موفق نبودچون اصرارپدرومادر کنارش همیشه بود به اینکه تو که لاغر نمیشی بیا سر سفره..تو سن بیست سالگی ازدواج کرده بودم وب علت چاقی شکمی بچه دارنمیشدم و دوباره تلاش برای لاغری وباز بی ثمر موندن..توی ۲۵ سالگی سفرداشتم خارج از کشوربخاطر شرایط اب و هوا وشایدم برای دور شدن از جمعی که هی تلقین میکردن که تو آبم بخوری چاق میشی بدون رژیم و ورزش وبا خوردن بهترین خوراکیها وزنم نزدیک ب ۱۰ کیلو کم شد طی ۸ ماه و همه شونم از شکم پهلو کم شده بود..وبازگشت من همانا و چاقی دوباره همانا..سال۹۲با ۱۰۲ کیلو وزن با یه رژیمی اشنا شدم که روزی یک‌کیلو کاهش وزن داشت و من اینوبا چشم خودم دیدم دوره های۱۲روزه بود و من تو دوازده روز ۱۰ کیلو کم کردم وبازهم ی بارداری دیگه و دوبارهاضافه وزن..بعداز زایمان مصمم شروع کردم ب ادامه دادن همون رژیم و تو ۱۲ روز دوباره ۱۰ کیلو وزن کم کردم معجون میخوردم که مخصوص چربیهای دور شکم بود و خب عالی شده بودم انگار رفته بودم پیکر تراشی..همسرم دوماه مسافرت بودن و موقع برگشت این وزن کم کردن و این همه سایز کم کردن منو ندید که بماند گفتن تو که مثل قبلی من از وزن ۱۰۲ رسیده بودم ب ۸۳ کیلوو سایز مانتوم شده بود از۸ ب ۴ رسیده بود …
    و دوباره پرخوری عصبی رژیم ها و ورزش های بعداز اون ماجرا دیگه نتیجه عالی نداشتن چون اعتماد بنفسم از بین رفته بود و انگیزه نداشتم
    اما ادامه میدادم رژیمو در سال ده بار رژیم بودم با ۴ یا۵ کیلو کاهش وزن دوباره ول میکردم و بازگشت وزن😖😖
    تا امسال عیدنوروز که دوباره رو ترازو رفتم و وزن خودمو دیدم که شدم ۱۰۰ کیلو😭😭اما نه انگیزه ایی ن اراده ایی
    همش دنبال اسون ترین راه و کاربردی ترین راه بودم که ب طور اتفاقی با جراحی ذهن برای لاغری اشنا شدم
    با خودم گفتم اینم امتحان میکنم 😆😆
    امیدوارم در کنار هم و با کمک جناب اقای جعفرزاده بتونم ب وزن مورد نظرم برسم
    من جمعن شاید تا حالا۴۰ کیلو وزن کم کردم که موندگار نبودن ولی مطمعن اینجا همونجاست که خوب و عالی و بیشترین مقدار و ماندگارترین کاهش وزن رو خاهم داشت❤️❤️

  • درود به اقاى جعفرى عزيز
    من هيچوقت انقدر چاق نبودم
    در دوران باردارى كم كم وزنم اضافه شد وتا اخر باردارى ٢٨ كيلو اضافه وزن داشتم ولى بعد ار زايمان فقط ١٠ كيلو تونستم كم كنم
    ولى بعد از ان كم كم وزنم اضافه شد
    تا اينكه با قرص لاغرى وورزش ١٢ كيلو كم كردم
    ولى باز كم كم وزنم بالا رفت وبيشتراز فبل اضافه وزن داشتم
    باز با كارشناس تغذيه تونستم چند كيلويي كم كنم
    ولى به دليل استفاده از داروهاى ارام بخش اشتهاى كاذب پيدا كردم
    وده كيلو وزنم اضافه شد
    ودوباره تونستم با پياده روى و رژيم سخت ده كيلو وزنمو كم كنم
    ولى جناب جعفرى با كم كردن وزن بازم نسبت به قبل ٢٠ كيلو اضافه وزن دارم
    ودليل اين اضافه وزن اينكه خيلي به برنج علاقه دارم وناخوداگاه وقتى بيكار هستم فقط دلم ميخواد غذا يا ميوه بخورم حتى اگر گرسنه نباشم
    اميدوارم با اشنا شدن با شما
    بتونم به وزن ايده ال برسم
    افسانه پورمند هستم

  • سلام به آقای جعفری عزیز وهمکارمحترمشان
    اول یک معذرت خواهی من از مدیر گروه وهمکارشون🙏🙏من در موقع ثبت نام با نام مستعار خودمو معرفی کردم چون زیاد اعتماد وقبول نداشتم این گروه رو ولی با گوش دادن به پیامها وخواندن مطالب به یقین رسیدم اینجا خانه ی امنی هست
    من زینب جوانشیر از زاهدان
    سن۵۱ سال
    قد۱۶۲ وزن ۷۲ کیلو
    متاهل خاندار ۳ فرزند
    من ۱۴ سالگی ازدواج کردم ،با وزن ۵۸ کیلو سه زایمان داشتم یکی در سن ۱۵ سالگی فرزند اول ، و در ۱۸ سالگی فرزند دوم وتا سن ۲۸ سالگی وزنم ۶۲ بود در زایمان سوم که در ۲۸ سالگی انجام شدم وزنم ۷۵ کیلو شد وبعد از زایمان تا سن ۴۸ سالگی وزنم به ۸۰ رسید
    هیچ اگاهی برای لاغر شدن نداشتم وخیلی عذاب میکشیدم تا اینکه از شبکه سلامت برنامه مستند دو پنج پخش شد واگاه شدم وزنم رو باید از طریق کالری خوردن به اندازه، پایین بیاورم روزهای دوشنبه وپنجشنه ۵۰۰ کالری میخوردم وبقیه روزها ۱۰۰۰ کالری در ۷ ماه ۱۰ کیلو لاغر شدم الان حدود ۴ سال میگذره ومن فقط یکی دو کیلو اضافه وزن پیدا کردم در این ۴ سال، الان هم خیلی مواظب خوردنم هستم به اندازه میخورم ولی دوست دارم وزنم به ۶۸ برسه با توکل برخدا و اراده ی قوی میخوام به هدفم با کمک آقای جعفری برسم امیدوارم سربلند در پایان چله باشم

  • سلام بر اقای جعفری. من عصمت آزادی هستم. پنجاه سالم. از وقتی بار دار شدم چاق شدم. تقربا از۲۳سالگی چاق بودم. کم میخوردم پیاده روی میکردم. نمیشد وروز به روز چاق میشدم. اول وزنم ۴۹کیلو بود تا رسید به ۷۸کیلو یه روز رفته بودم درمانگاه اون شنیدم که کار شناس تغذیه اومده. رفتم پیشش ازاون راهنمایی خواستم. ایشان برام برنامه نوشت طبق آن شروع به پیاده روی وکم خوری کردم. روزی نیم ساعت پیاده روی وبرنامه کم خوری غذا. هرماه میرفتم. ۳کیلو وزن کم می کردم درعرض۱۱ماه ۲۰کیلو وزن کم کردم. بعد اینکه ۵۵کیلو شدم. کارشناس گفتند که یک روز درمیان باید ۹۰دقیقه پیاده روی کنم و غذا کم بخورم من هم کردم وزنم ثابت مانده بود ۴سال بود که کرونا شروع شد. ویواش. یواش من پیادهروی نرفتم. ۵کیلو وزنم زیاد شد وبعد باشما آشنا شدم. توکل به خدا وکمک شما ببینیم

  • سلام بر استاد بزرگوار
    منیر سمیاری هستم
    از زمانیکه خودم را شناختم چاق بودم همه میگن از بدو تولد همینطوری بودم .یاد ندارم تو هر سنی وزن مناسب خودم را داشته باشم . حدودا ۲۰ سال پیش با رژیم و پیاده روی حدود ۱۰ کیلو وزن کم کردم ولی بعد از مدتی برگشت و ۵ سال پیش هم مجددا با ورزش و پیاده روی و رژیم ۸ کیلووزن کم‌ کردم و سه دوره متوالی قرص های لاغری خوردم که هر بار تقریبا ۵ الی۶ کیلو وزن کم کردم ولی تمام اینهامجددا برگشت ای کاش همان وزن از دست رفته برمی گشت ولی چند برابر وزنی که کم کرده بودم برگشت. دلیل لاغر نشدنم را عدم اعتماد بنفس و اینکه پرخوری . من عاشق شیرینی‌جات هستم و زمانی که عصبانی هستم به شدت میخورم. خیلی خیلی تند غذا میخورم . زمانیکه گرسنه نیستم هم میخورم .
    از اینکه لطف خداوند شامل حال من شده و شما را سر راهم قرار داده شکر گذار هستم . و امیدوارم به کمک شما عزیزان بتونم به وزن ایده الم برسم . ممنونم

  • سلام.ریحانه زراعتی هستم.قد۱۵۷.وزن۸۵…سن ۴۱…….من بعدازدواج خیلی چاق شدم😔 حدود۱۵سال پیش رفتم باشگاه بایه رژیم سخت طی یکسال ۸کیلوباچه مکافاتی وزنم کم کردم🙃.بعدترک باشگاه دوباره نصف وزنم برگشت😟.تااینکه یه اتفاقی توزندیگم افتادمجبورشدم شهرم ترک کنم.به شهرجدیدکه امدم.اون نصف وزنم با۱۳کیلواضافه تربرگشت🤔.کم کاری تیروییدم گرفتم.تحرکم نسبت به قبل خیلی خیلی کم شد.بازدوباره باشگاه رفتم هیچ فرقی نکردم😕.دمنوش لاغری.ژل وروغن چربی سوز.قرص چربی سوز.پیاده روی.پودرجودوسر.همه رااستفاده کردم.امابی فایده.🙄وزنم بیشترمیشدکه کمترنمیشد.دلیل لاغرنشدنم کم کاری تیرویید.کم تحرکی میدونستم.اماچندروزه که به گروه هپی فت وصل شدم وحرفای آقای جعفری شنیدم.میبینم مثل یه خوابه که الان یکی مثل اقای جعفری داره بیدارمون میکنه.انشاله ایندفعه راباذهنی بازمیخام به هدفم برسم باکمک اقای جعفری😌😌🥰

    • با سلام وتشکر از اقای جعفری
      مینا دلربایی هستم
      من در بچگی اونقدر ریزه میزه بودم که اسمم رو عروسک گذاشته بودن چیزی که خودم یادمه از ۱۲سالگی دختر پر بودم چاق نبودم قبل ازدواج چاق شدم وبع از ازدواج که دیگه هیچ
      خیلی راهها رو امتحان کردم هرگز با ارامش از غذایی لذت نبردم چون هر قاشق میخوردم میگفتم این اخریه
      بی نهایت از شیرینی لذت میبرم بدترین اعصاب خورد رو داشته باشم یک خرما بخورم آروم ترم میکنه وقتی میخورم میدونم بده اما نمیتونم باز میخورم
      باشگاه رفتم ۲سال ۱۶ کیلو کم کردم از کار زیادم باشگاه رو ول کردم پیاده روی با دوستم رفتم خوب بود که دوستم حامله شد وچون تنها شدم نرفتم
      خودم تو خونه قبل بچه دارشدنم وقت داشتم دوماه نخوردم سونا رفتم سرکه سیب گفتن بخور خوردم وکم کردم ۱۷ کیلو اما عصبی شدم بدجور
      تمام دمنوشها را امتحان کردم و نیوشا وبیز و سلامت وهمه رو
      هیچ اثری نداشت
      کارشناس تغذیه رفتم ۱۰ کیلو کم کردم باز دیدم بی فایده استپ زدم ۴ماه دیگه نرفتم
      من کلا بیکار میشم میرم سر وقت یخچال کلا ارگانیک خورم روغن خونم فقط روعن ارده وچیپس وپفک اصلا مگر اردویی چیزی باشه اما ریزه خورم
      عصبی که میشم میرم تو آشپز خونه هرچی باشه باید بخورم
      برا خودم وقت ندارم میخام ارامش داشته باشم چون خودم رو خیلی دوست دارم
      میتونم چون تو کار وچیزهای دیگه اراده دارم پس اینجا هم میتونم موفق بشم
      علاقه به همه چیز مخصوصا شیرینی دارم فقط وفقط از سوپ بیزارم
      انشالله بتونم اینجا ارامش و وزن ایده ال خودم را پیدا کنم چون برای خودم مهمه
      دیگرون رو کار ندارم فقط بخاطر خودم میخام لاغر بشم چون دخترم هم ۹سالشه داره تپل میشه میخام خودم خوب بشم که بتونم به او بگم لاغر باش
      ممنون از شما

دیدگاهتان را بنویسید